شاپرک خیال در پهنه پر از شکوفه دامنه های سرسبز خلقت،پاورچین پاورچین به ضیافت می نشیند. آن جا که میزان را بخشنده ای رئوف ومهربانی قدرتمند می یابد، ضیافتی است رنگارنگ ومتفاوت!!از هر سو نگریستم در پهندشت گیتی مائد ه ای را آماده پذیرایی از خویش یافتم واینک بیا تا با هم شاپرک خیال را بدین ضیافت،پر پرواز داده واز خوان رحمتش رزقی روحانی بر کام تشنه مان فرو ریزیم.
1-بی گمان این قرآن به آیینی که استوارتر است،هدایت می کند و به مومنان که کارهای شایسته می کنند بشارت می دهد که برای آنان پاداشی بزرگ هست. (اسری/9)
قرآن نازل شد که به سوی دینی پایدار واستوار هدایت کند دین استوار دینی است که از هر دین دیگری بهتر خیر انسان ها را در دنیا وآخرت تامین وتضمین می کند چون موافق فطرت وناموس خلقت است.
2-و خدا از آسمان آبی فرود آورد و با آن زمین را پس از مردنش زنده گردانید قطعا در این امر برای مردمی که شنوایی دارند نشانه ای است (نحل/65)
فرستادن باران وزنده کردن مجدد زمین و رشد ونمو گیاهانش بعد از، ازبین آن ها دلیلی است بر مساله رستاخیز، همان گونه که خدامی تواند زمین را بعد از مردن دوباره زنده کند پس قادر است در ماورای اندیشه انسان این عظمت را نیز دوباره با همان مکانیزم اولیه زنده گرداند.
3-ودر دام هاقطعا برای شما عبرتی است،از آن چه در شکم آن هاست از میان سرگین وخون،شیری ناب به شما می نوشانیم که برای نوشندگان گواراست. (نحل/66)
ما برای شما از میان سر گین وخون شیری بیرون کشیدیم وبه شما نوشاندیم که به هیچ وجه ارآن دو آلوده نبود وبوی هیچ یک ازآن دو را به خود نداشت شیری گوارا برای آشامندگان. این خود عبرتی است برای عبرت گیرندگان ووسیله ای است برای راه بردن به کمال وقدرت ونفوذ خدا.آیا کسی که بتواند شیر را از میان خون وسرگین،پاک نگه دارد قادر نیست انسان را مجدد زنده کند واجزاءبدنش را جمع کند.
4-ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری از گمان ها بپرهیزید که پاره ای از گمان ها گناه است وجاسوسی نکنید وبعضی ا ز شما غیبت بعضی نکند،آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد ؟ازآن کراهت دارید!!!پس از خدا بترسید که خدا توبه پذیر مهربان است.(حجرات/12)
بخش بزرگی از گمان های رایج بین مردم گمان بد وسوءظن است. پس به سوظن ها ترتیب اثر نباید داد. دوم به دنبال گمان بد،تجسس وجست وجو در امور شخصی مردم است،که باز ما از آن نهی شدیم، سوم نتیجه گمان بد،تجسس و بدگویی و غیبت کردن پشت سر مردم است،و در این آیه از غیبت به خوردن گوشت برادر مرده شده چون در غیاب فرد سخن گفته می شود و او حضور ندارد تا از خود دفاع کند تنها باید از خدا پروا داشته باشیم. و او را ناظر اعمال خود بدانیم.
5-وکارنامه هر انسانی را به گردن او می آویزیم وروز قیامت برای او نامه ای که آن را گشاده می بیند بیرون می آوریم. (اسری/13)
به تعبیر قرآن اعمال انسان ونتایج آن هرگز از او جدا نمی شود وهر انسانی کتاب عمل مخصوص به خودش را دارد وریز ودرشت درآن ثبت وضبط است و نتایج آن روشن و جای هیچ انکار و عذری باقی نمی ماند. عبارت "بیرون می آوریم" اشاره به آن دارد که همان حقایق وآثار اعمال انسان پوشیده است و در پس غفلت قرار دارد و خدا در روز قیامت همه حقایق ونتایج اعمالش را به او نشان می دهد.
6-همان کسانی که می گویند :پروردگارا ! ما ایمان آورده ایم پس گناهان ما را بر ما ببخش و ما را از عذاب آتش نگاه دار. (آل عمران /16)
واژه ربنا در دعاها برای اظهار بندگی در پیشگاه پروردگار است و حال آن که متقین همین گونه اند،آنان از پروردگار می خواهند که آنان را پس از آمرزش نیز مورد فضل خود قرار داده وآنان را از آتش دوزخ محفوظ بدارد.در واقع دراین آیه به سه نعمت ایمان،آمرزش پروردگار و حفظ از آتش دوزخ اشاره شده است.

منبع: تبیان

تا به حال تصمیم گرفتید و یا در شرایطی قرار داشتید تا با کسی همدردی کنید ؟ خيلي ها دلهاى آكنده از غم و خاطرات تلخ و مشكلات ونابساماني هايى دارند كه آنان را در فشار روحى قرار مى دهد. در پى دو گوش شنوايند كه با آنها درد دل كنند و با بازگويى دردمندي هاي شان سبك شوند.

آیا میدانید همدردی و شنیدن در دغدغه های یک انسان از نظر اسلام چقدر سفارش شده است ؟ همدلي يعني فكر كردن در مورد ديگران و اينكه اگر ديگري احساس خاصي دارد آن احساس به ما نيز دست دهد.همدردي تلاشي است براي درك و فهم دنيازي ذهني طرف مقابل. آنكه عاطفه نشان مى دهد و به شكوه ها و غمنامه هاى يك دردمند گوش مى سپارد و خود را علاقه مند به شنيدن نشان مى دهد، با اونوعى همدردى كرده است. اين روحيه خوب و بزرگ، ستودنى است.
على عليه السلام فرموده است:
«من السؤدد الصبر لاستماع شكوى الملهوف »؛ (آداب تعليم و تعلم در اسلام، ص‏348) .
از بزرگوارى و آقايى است كه انسان براى گوش سپردن به شكوه و ناله دردمند ، تحمل و صبر داشته باشد.


دقت کنیم برای همدردی با هر کس باید بتوانیم خوب گوش کنیم , صريح و صادق باشیم ,درك درستي از حرف های فرد داشته باشیم .
من که مدتهاست تلاش می کنم به جای گلایه از زمین و زمان، "هر شری را به خیری تبدیل کنم". هنگامی که برای اهداف نیک کوشش داریم، ممکن است در اطرافمان مشکلاتی یا مخالفانی ریز و درشت و بعضا فراوان، بوجود بیایند. ما همچنان با توکل به خدا تلاش مثبت می کنیم، می نویسیم، می خوانیم، درس می دهیم، پژوهش می کنیم، کاری که از دست مان بر میآید انجام می دهیم، با عزت، مهربانی، و خیراندیشی در مسیر رشد، خلاقیت و ثمربخشی مان پیش می رویم . به جای آه و حسرت و غصه، می گوییم و می خندیم...
آیه 87 سوره مبارک یوسف را خواندید ؟ بله : ولا تایئَسُوا مِنْ رَوح اللَّهِ إنّهُ لا یَایْئَسُ مِنْ روحِ اللَّهِ الا القومُ الکافِروُن.(و نومید مباشید از رحمت خدا؛ چه تنها کافران از رحمت خداوند، نا امیدند.) و یا این حدیث رو از پیامبر (ص) دیدید ؟ امید، رحمت خدا برای امت من است. اگر امید نبود، مادری فرزند خویش را شیر نمی‏داد و کسی درختی نمی‏کاشت. (نهج‏الفصاحة، صفحه 936) .
سعی کنید در برابر ناملایمی ها به جای فکر کردن به آنها راه چاره ای برای سریع تر پیمودن راه و هدف خیری که در پیش دارید , بیندیشید .


موضوع نوع برخورد با حقیقت پوشش زنان در دنیای امروز همواره در سال های اخیر جزو موضوعات مورد بحث در کشور بوده است . مشاهدات من در این میان نشان میدهد هنوز برخی واقعا به محتوای این مهم توجه ای را که باید نکرده اند . با گذری در مسیر کارتان تا منزل مطمئنا به این دید رسیده اید . بهترین شروع و پایان برای این مفهوم اهمیت تفاوت بین حجاب و پوشش است . جملاتی که ازآیت اله مطهری بعنوان فردی از جامعه روحانیت که ابعاد اجتماعي مسائل مهمي را در جامعه ايران بررسی نموده است را انتخاب کردم که این چنین است :
«پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه‏گرى و خودنمايى نپردازد.آيات مربوطه همين معنى را ذكر مى‏كند و فتواى فقها هم مؤيد همين مطلب است و ما حدود اين پوشش را با استفاده از قرآن و منابع سنت ذكر خواهيم كرد.در آيات مربوطه لغت «حجاب‏» به كار نرفته است.آياتى كه در اين باره هست، چه در سوره مباركه نور و چه در سوره مباركه احزاب، حدود پوشش و تماسهاى زن و مرد را ذكر كرده است‏بدون آنكه كلمه «حجاب‏» را به كار برده باشد. آيه‏اى كه در آن كلمه «حجاب‏» به كار رفته است مربوط است‏به زنان پيغمبر اسلام. »(کتاب مسئله حجاب ایشان فصل سوم)
بطور کلی ايشان معتقد بود كه حجاب و پوشش زنان بايد به گونه اي باشد تا سلامت رواني جامعه تحريك نشود و شخصيت والايي كه زنان دارند لكه دار نشود در عين اينكه ايشان معتقد بودند حتي زنان در انتخاب رنگ و لباس پوشيدن هم آزاد هستند.
استاد در پاسخ زناني كه عنوان مي كنند من پوششي اينگونه را مي پسندم و چون خود و خانواده ام راضي هستند، جايي براي اظهار نظر ديگران نمي بينم ، مي گويد: هر انساني بايد بداند كه براي خود نيست بلكه امانت خداست و اين امانت بايد به سوي او برگردانده شود و اينگونه نيست كه هر فردي بتواند خود رأي باشد بلكه تمام هستي و وجود انسان بايد همانگونه كه خداوند او را پاك آفريده به همان شكل پاك هم به او برگردانده شود و انسان هيچگاه نبايد فراموش كند كه مالك اصلي تنها خداست.
صحبت در این زمینه بسیار است . مطلب امروزم بررسی بسیار مجمل بر برخی دیدگاه های استاد مطهری بود . در این خصوص مطالعه دیدگاه های دیگر منابع مطمئنا خالی از لطف نخواهد بود .
مدتی است که تعدادی کتاب و منابع جالب درباره بیت المقدس و فلسطین اشغالی تهیه کردم . اهمیت مسئله فلسطین برای جهان اسلام انکار ناپذیر است ولی چگونگی برخورد با این مسئله موضوعی است که متغیرهای زیادی را باید درآن درنظر گرفت. سعی میکنم به مرور زمان نتیجه های مطالعاتم را بصورت خلاصه شده در اختیار شما قرار دهم . بد نیست برای آن دسته از دوستانی که کمتر درباره تاریخ بیت المقدس میدانند چند جمله ای را بصورت انتخابی ارائه کنم .
یهودی‏های مستقر در فلسطین در سال‏های 1171 - 1170میلادی ، تنها 1440 نفر و در آغاز قرن 19 به 8000 نفر و در سال 1880میلادی، حدود 20000 نفر و در سال 1918میلادی, این رقم به 56000 نفر رسید . مهاجرت یهودیان، پس از اعلامیه بالفور (1917میلادی) شدت گرفت . در بین جنگ جهانی اول و دوم که فلسطین تحت قیمومیت دولت انگلیس در آمد، انگلیسی‏ها در فروش اموال متعلق به دولت قیمومیت ‏به یهودیان سرمایه دار هیچ گونه دریغی نداشتند . یهودی‏های مهاجر در فلسطین هر لحظه بیشتر و بیشتر می‏شوند، تا اینکه در سال 1947 میلادی تعداد آنها به 629000 نفر و در سال 1948 میلادی، پس از تشکیل دولت ‏یهود به 760000 نفر رسید . شش ماه از تاسیس دولت‏یهود نگذشته بود که تعداد یهودی‏های مهاجر به فلسطین را 101828 نفر ذکر کردند . (کتاب جنبش جهاد اسلامی فلسطین، ص 9 ) وضعیت این شهر مورد مناقشه است. هم اسرائیل و هم تشکیلات خودگردان فلسطین آن را پایتخت خود می‌‌شمارند. در صورتی که طبق طرح تقسیم سازمان ملل متحد نیمه شرقی این شهر متعلق به فلسطین و نیمه غربی آن منطقه بین‌المللی محسوب می‌شود. قدس حدود 700هزارنفر سکنه دارد.
گردآوری آمار:ویکی پدیا

نمیدانم چقدر درباره اهمیت توجه به تربیت صحیح کودک در جامعه حاضر اندیشیده اید ؟ آیا شما روش مشخصی را دنبال میکنید یا اینکه هر روز هر چه پیش آید را بررسی و روش دلخواه خود را انتخاب میکنید ؟
بنظرم موضوع رشد کودک و نهایتا وارد شدن وی به جامعه باید از ابتدا دغدغه مهمی برای والدین باشد و برنامه ریزی مشخصی برای این موضوع بر اساس الگو های دینی و هنجار های جامعه داشته باشند . از آن جايي كه كودكان در سني هستند كه بيش ترين آمادگي را براي پرورش درست اخلاقي دارا مي باشند و نقش زدن بر لوح سپيد جانشان همانند كندكاري بر سنگ ها از قابليت ماندگاري برخوردار مي باشد، بر آموزش و پرورش كودكان تاكيد زیادی شده است.
توجه به رعایت هنجار های صحیح و اخلاق فردی و اجتماعی در روند تربیت کودک از مهمترین مواردی است که به ذهنم خطور میکند . شاید برخی والدین با معنی هنجار آشنایی تخصصی ای نداشته باشند . هنچارها امور رفتاري هستند كه موازين و معيارهاي عقلاني و عقلايي و شرعي آن را پسنديده و نيك دانسته اند و جامعه متوقع است كه شخص آن ها را در رفتارهاي اجتماعي ملاحظه كند و محترم شمارد.
البته باید دقت کرد که منظور از بهره گیری از الگو ها استفاده از رفتار های سنتی محض و یا مبتنی بر تاریخ نیست . انسان ها در جوامع که ویژگی این جوامع نو گرایی است همواره با شیوه ها و مفاهیم نو برخورد میکنند که نیاز به تامل در آنها احساس میشود . نکته مهم اینست , آن جايي كه شرايط همواره در حال تغيير است والدین در شرايطي به سر مي بردند و مي برند كه با شرايط كودكان تفاوت هاي حتي ماهوي مي يابد از آن روست كه مي بايست در حوزه آداب توجه به شرايط نوشونده شود و به جاي آموزش آداب خود آداب عصر كودكان و يا حتي فراتر مورد توجه قرارگيرد.
برای عرایض پایانی ذکر این نکته را خالی از لطف نمیدانم که مي بايست در آموزش كودكان به آن چه در عصر و زمانه آنان مهم است توجه شود تا كودكان به آساني و راحتي در جامعه وارد شوند و جامعه نيز پذیرای انان باشد و در اموري اجتماعي دچار مشکل نشوند .
توصیه اکید من اینست که با همسر خود با تواضع و به نرمی برخورد کنید خوش اخلاقي افراد خانواده نسبت به يکديگر و جملگي نسبت به ديگران، زندگي را برايشان شيرين مي کند، سبب محبوبيت مي گردد، دوستان را بيشتر مي کند، از دشمنان مي کاهد و به تعبير امام علي عليه السلام: «بحسن الخلق يطيب العيش»(8) باخوش خلقي، زندگي، خوش و نيکو مي گردد. صدا کردن همسر با عنوانی که بيشتر به آن تمایل دارد ، تاثیر بسزایی در ارتفای محبت بین زن و شوهر بجا خواهد گذاشت و در این رابطه نبی اسلام (ص) فرموده اند :« ثَلاث يضفين ود المَرء لاخيه المُسلم يلقاه بالبشر اذا لقيه و يوسع له فى المَجلس ِاذا جلس اليهِ وَ يَدعوه ِباحب الاَسماء اليه; (مناقب خوارزمى، صفحه 354 ) سه چيز دوستى و محبت‏ بين دو مسلمان را افزايش داده 1. هنگام ملاقات، با خوشرويى و چهره‏اى گشاده برخورد کند. 2. اگر مى‏خواهد در کنار او بنشيند برايش جا باز کند. 3. به بهترين نامى که دوست دارد او را صدا بزند.»

سعی کنیم الگو های دینی را که موجب تقویت بیان خانواده است را با جدیت در خانواده خود دنبال کنیم . خوش خلقی و ابزار محبت و علاقه , نوع بیان مناسب خواسته ها و صحبت نمودن و صدا زدن افراد با لحن خوشایند تاثیر بی نظیری بر زندگی برگرفته از الگو های دینی شما دارد . قدر لحظه ها را بیشتر بدانیم .


مهمترین نیاز یک کودک اهمیت به محیطی مملو از شور و محبت است . یکی از مهمترین تاکیدات دین مبین اسلام که در رفتار پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) همواره به چشم میخورد توجه به این مهم و مدارا با کودکان بوده است .
در این پست " زندگی اسلامی " قصد دارم 5 کلید طلایی برای برقراری ارتباط گرم با کودکان به شما هدیه دهم . همواره توجه کنید که برای شاد بودن، به ثروت و دارایی فراوان نیازی نیست، بلکه می‏توان با ساده‏ترین وسایل و امکانات نیز کودکان را شاد کرد.










1. پای صحبت فرزندان خود بنشینید و درباره آرزو ها و خواسته های آنان تامل کنید
2. شرایطی را فراهم کنید تا استعداد کودک شکوفا شود . نوآوری را به او بیاموزید .
3. مشوق خوبی برای فرزندان باشید و در این راه از هیچ ابزاری کوتاهی نکنید .
4. از ابتدا اموری چون صدقه , کمک به همنوع و یاری را در کودک خود زنده کنید .
5. بازی با کودک در هر حال حتی در اوج خستگی را فراموش نکنید .

موفق باشید.

نرمی و ملایمت در روابط بين والدين و فرزندان اساس روابط مناسب در خانواده است. در کتاب الحدیث جلد 3 صفحه 110 میبینیم «و لا تقسروا اولادکم علي آدابکم...» به عبارت دیگر والدين بايد در برخورد با فرزندان شيوه اى ملايم و به دور از جبر, تندي و خشونت در پيش گيرند.اگر نگاهی به حدیث «و لا يرهقه و لا يخرق به» در جلد 15، صقحه 200 وسائل الشيعة، نیز بیندازیم موضوع فوق برای ما روشن تر میشود . در عين حال، والدین باید تلاش كنند با فرزندان خود برخورد منصفانه ای داشته باشند. با گذشت های بجا از خطاهاى آنها چشم پوشى كنند. در این خصوص «يقبل ميسوره و يتجاوز عن معسوره» در جلد 15، صقحه 200 کتاب وسائل الشيعه، اشاره جالبی به این الگوی اسلامی در خانواده ها دارد . و در مجموع، والدين بايد بسيار تلاش کنند تا روابط فرزندان با آنها به تندى و جدايى كشيده نشود.

بنظرم کودکان مسلمان یکی از بهترین نمونه های قابل بیان در این سنین میباشند که با تفکرات دینی خود زیبایی یک زندگی دینی را هویدا میکنند .وَ قَضی رَبُّکَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانًا إِمّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریمًا وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَّبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانی صَغیرًا. (سوره اسراء. آیه های 23 و 24) این آیات پر محتوا خود گویای کامل ترین الگو های اسلامی در برخورد با والدین است .در خصوص فرزندان اشارات فراوانی را میتوان مطرح نمود که به برخی از این الگو ها اشاره میکنم . در قران حتی اف گفتن به والدین بشدت نهی شده است . فرزندان بايد با والدين برخوردي نرم و با ملاطفت داشته باشند و حتى در شرايطى كه والدين به آنها ظلمى كرده اند، برخورد مناسب را ادامه دهند احترام به والدين به حدى است كه حتى فرزندان در امور مهمى مانند مسائل دينى نيز نبايد با آنها تندي كنند . آیه 15 از سوره مبارک لقمان کاملترین مصداق این مهم است که برای شما انتخاب نموده ام : وَإِن جَاهَدَاكَ عَلى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا (و اگر تو را وادارند تا در باره چيزى كه تو را بدان دانشى نيست به من شرك ورزى از آنان فرمان مبر و در دنيا به خوبى با آنان معاشرت كن)


در پست های مختلفی در وبلاگ اشاره به اهمیت زندگی در قالب یک خانواده سالم و اهمیت این موضوع از دید اسلام عزیز پرداخته ام . جایگاه این مسئله بقدری است که مایلم بیشتر درباره آن صحبت کنم . اگر بخواهیم " الگو " هایی را برای این خانواده از دیدگاه دین مطرح کنیم باید بگوییم که در خانواده سالم از دید اسلام براي هر عضو خانواده فرصت مناسبي وجود دارد که بتواند با ديگران دور هم جمع شوند و زماني را با يکديگر سپري کنند. اعضاي خانواده با مشارکت در اين لحظه ها، احساس مي کنند عضو خاص و پذيرفته شده خانواده هستند. البته فقط با هم بودن، آن هم به مدت طولاني به معني ارزشمند بودن آن زمان نيست بلکه والدين و فرزندان در آن لحظه به تبادل فکرها، احساس ها و عقايد خود مي پردازند. در چنين خانواده هايي به فعاليت هاي تفريحي شادي بخش، بازي و سرگرمي، به اندازه فعاليت هاي مسئولانه اي از قبيل امور روزمره خانه داري، وظايف خانوادگي، کارهاي مدرسه و مشاغل خارج از خانه، اهميت و ارزش داده مي شود. خانواده سالم احساس هاي يکديگر را مي پذيرند و نه تنها اجازه مي دهند که اين احساس ها ابراز شوند بلکه يکديگر را تشويق مي کنند تا افزون بر بروز احساس هاي غم و خشم، دامنه وسيعي از احساس ها، نشان داده شوند.


معتقدم از ديدگاه اسلام، روابط صادقانه و گذشت بجا , بيش از هر ويژگى ديگر به كارآمدى مناسب و مطلوب خانواده كمك مى كند. مدارا نیز نوعى گذشت است .


اگر کمی به نوع نگرش و ساختارقوانین اسلامی توجه کنیم مشاهده خواهیم نمود که برای انسان ها حقيقتاً يك شيوه زندگي است.ساختار محكم و استوار زندگي خانوادگي در اسلام كه بر پایه مجموعه ای برای رشد عشق , محبت , هدایت صحیح غرایز و آرامش است, باعث استحكام اين ارزش‌ها شده و موجب مي‌شود بيش از عادات و رسوم غربي دوام بياورند اين‌ها همه بر اساس تعاليم قرآني و رواياتي از زندگي حضرت محمد (ص) و ائمه هستند كه از نسلي به نسل ديگر منتقل شده‌اند.
در نظر داشتن این موضوع را ضروری میدانم که اسلام توجه ویژه ای به بستر خانواده به عنوان مهمترین مرکز رشد کودک و شکل گیری تفکرات و درون خداجو دارد . اهمیت به وظایف پدر و مادر در شکل گیری شخصیت دین محور فرزندان و نیز نقش فرزندان در دستگیری از والدین و تکریم انها, خود از مهمترین بخش های زندگی اسلامی در خانواده دینی ما میباشد . علاوه بر اين نكات خانواده بهترين مكاني است كه مي‌تواند كودك را با وظايف ديني خود آشنا كند بارها ديده‌ايم كه كودك هنگام عبادت مي‌خواهد از پدر و مادرش تقليد كند به او يك جانماز داده مي‌شود و اگرچه ممكن است بار اول بيش از چند دقيقه تاب نياورد اما خواهد آموخت كه چگونه نماز بخواند و به آن نظم و ريتم روزانه‌اي كه اسلام در نظر دارد عادت خواهد كرد .
در پایان تاکید میکنم رشد کودکان در خانواده بيشتر متأثر از ارزش گذاري ها و گرايش ها ي اخلاقي ، عاطفي و اجتماعي است . از اين رو خانواده به عنوان يکي ازعوامل مؤثر در رشد ، در صدر توجه دین مبین اسلام قرار دارد.در انتخاب الگوهای زندگی نهایت وسواس را بر اساس آموزه های دینی خود بکار گیریم تا تاثیر شگرف آنرا در زندگی و خوشبختی خانواده خود احساس کنیم .
همه سوره های قران کریم برای خود زیبایی و عطر خاصی دارند . در این بین یکی از سوره هایی که به واسطه پیشنهاد های اساتیدم بیشتر به سمت آن کشیده شدم سوره مبارک الرحمن است . حتما دلیل این موضوع برای شما هم مهم است . آیه اول این سوره که همنام خود سوره است برایم تداعی کامل رحمت خداوند در حق انسان هاست . به نظر من تا امکان دارد باید در جهت اشاعه فرهنگ رحمت و بخشایش که از صفات خالق است , تلاش نمود.همه ادیان آسمانی بیانگر رحمت خداوند هستند و ما اگر "زندگی اسلامی" رابرای خود برگزیده ایم باید از این اصل نهایت بهره را ببریم . در وب سایت رادیو قرآن در این لینک محتوای این سوره (که اگر قرائت کنید حتما آنرا مشاهده خواهید نمود) اینگونه مطرح شده :







                    • نعمتهاي بزرگ خلقت، تعليم و تربيت، حساب و ميزان، وسايل رفاه انسان و عذاهاي روحي و جسمي او.
                    • چگونگي آفرينش انس و جن.
                    • نشانه ها و آيات خداوند در زمين و آسمان.
                    • نعمتهاي اخروي و نعمتهاي بهشت از جمله: باغها، چشمه ها، ميوه ها، همسران زيبا و باوفا و انواع لباسها.
                      سرنوشت مجرمان و مجازاتهاي دردناك آنها.

                    فکر میکنم تنها سوره ای هم باشد که یک آیه 31 بار تکرار شده است . بله آیه شریف :فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد ) .بنظرم این آیه تاکید بسیار محکمی برای بیان حقیقت آفرینش دنیا است .

                    تلاوت زیبای استاد محمد عمران را برای آیات 1تا 28این سوره مبارک از این لینک دانلود کنید .
                    در آخر برای اتمام عرایضم در خصوص رحمت و بخشایش آیه 22 سوره نور و 2 حدیث گهربار را زینت بخش این مطلب قرار میدهم :

                    وَلْيَعفُوا وَلْيَصْفَحُوا اَلاَ تُحِبُّونَ اَنْ يَغْفِرَاللّه‏ُ لَكُم (آیه 22 سوره نور )
                    بايد عفو كنند و درگذرند! آيا دوست نمى‏داريد كه خداوند شما را ببخشايد؟ ( که بیانگر اهمیت فرهنگ بخشایش صحیح که زمينه‏ساز عفو و گذشت خداوند میباشد , است )
                    امام صادق (ع) :اَلْعَفْوُ عِنْدَ الْقُدْرَةِ مِنْ سُنَنِ الْمُرسَلينَ وَالْمُتَّقينَ؛( بحارالانوار، ج68 ، ص423، باب 93، حديث 62)
                    عفو در هنگام توانايى، روش پيامبران و پرهيزگاران است.
                    پيامبر اكرم (ص) : مَنْ عَفا عَنْ مَظْلِمَةٍ اَبْدَلَهُ اللّه‏ُ بِها عِزّا فِى الدُّنْيا وَالآخِرَةِ؛(بحارالانوار، ج68، ص419، باب 93، حديث 51) هر كه از لغزشى درگذرد، خداوند به سبب اين گذشت، عزّت دنيا و آخرت را به او عطا مى‏كند.

                    اگر این كتاب الهی( قرآن) را مورد دقت قرار بدهیم، برای اثبات الهی بودن آن و این كه ساخته و پرداخته مغز بشری نیست، می توانیم مسائل زیر را مورد توجه قرار بدهیم:
                    1- احساس اشراف و سلطه
                    این احساس كه در هیچ كتاب بشری به وجود نمی آید، یكی از شگفت انگیزترین مختصات قرآن است. در این آیات دقت فرمایید :
                    وَ قَضَی رَبُّكَ ألاَّ تَعبُدُوا اِلاَّ اِیاه. (اسراء/23)
                    "و پروردگار تو حكم كرده است كه نپرستید، مگر او را."
                    محتوای این جمله، اثبات می كند كه گوینده آن به همه جهان هستی و انسان ها اشراف و سلطه كامل دارد.
                    یا أیهَا الانسَانُ اِنَّكَ كَادِحٌ اِلَی رَبِّكَ كَدحًا فَمُلاَقِیه. (انشقاق/6)
                    "ای انسان، تو در حالت شدیدترین كوشش و تلاش به دیدار پروردگارت نایل خواهی شد."
                    محتوای این آیه، با طرز جمله بندی خاصی كه دارد، با اشراف تمام به ماهیت انسان و هدف نهایی او و مسیری كه باید در رسیدن به آن هدف سپری كند، سرنوشت اساسی او را تعیین می كند. امكان ندارد این جمله از كسی صادر شود كه خود، جزیی از انسان های غوطه ور در طبیعت و آمال و خواسته های محدود است.
                    مسلمآ بدون اشراف و سلطه مطلقه به همه ایده ها، آرمان ها، عقاید، مصالح و مفاسد بشری، چنین جمله ای از كسی صادر نمی شود.
                    ج- فَأینَ تَذهَبُونَ... (تكویر، آیات 26 تا 29)
                    "پس به كجا می روید؟..."
                    جمله "به كجا می روید؟" از مقامی صادر می شود كه به بشر، از كجا آمده است، به كجا می رود و برای چه آمده است؟ اشراف داشته باشد. قانونی كه حاكم بر خواسته های نیك و بد آدمیان است، آماده شدن زمینه ای برای جریان قوانین هستی است كه جلوه گاه مشیت خداوندی است.
                    2- عدم تناقض در آیات قرآنی
                    عدم راهیابی تناقض در آیات قرآنی، موضوعی است كه در شناخت قرآن، برای ما راه باز خواهد كرد.
                    با این كه آیات قرآن در دوران پر تلاطم و پر از رویدادهای ضد و نقیض زندگی پیامبر اكرم نازل شده است، مانند آغاز رسالت، پایان رسالت و موقعی كه مسلمانان در اقلیت دردناك به سر می بردند، و در آن هنگام كه سرزمین عربستان تحت سیطره اسلام قرار گرفته بود، در شادی ها و اندوه ها، در شكست ها و پیروزی ها و غیر ذلك، لحن آیات و سبك آن ها به هیچ وجه مختلف و متضاد نمی باشد.
                    علاوه بر این، چند موضوع دیگر را نیز از ویژگی های منحصر به فرد قرآن ذكر می كنیم، كه عبارتند از :
                    الف - نفوذ شگفت انگیز در همه سطوح روانی آدمی
                    به این معنی كه مفردات و تركیباتی كه در یك آیه قرار گرفته اند، در درجه ای از فصاحت و زیبایی می باشند كه موجب بروز جذبه روانی مافوق شعر می شوند.
                    ب - عمق معانی قرآن
                    قرآن همه مسائل نهایی مربوط به انسان و جهان را در آیاتی كه كلمات و جملات آن بسیار ساده و زیباست، مطرح كرده است.
                    ج - استمرار جاودانی محتویات قرآن
                    این همان امتیازی است كه امیرالمؤمنین(ع) در پایان خطبه 18 فرموده است :
                    "شگفتی های قرآن فناناپذیر است و معانی بی نظیرش را پایانی نیست و تاریكی ها بدون استمداد از آن، مرتفع نخواهد شد."
                    استمرار جاودانی محتویات قرآن كه بهترین دلیل اعجاز آن است، همانا قرار گرفتن قرآن در فوق تغییرات و دگرگونی هایی است كه در جوامع انسانی بروز می كند.


                    برگرفته از سخنان علامه محمد تقی جعفری

                    این سوره هفتاد و ششمین سوره قرآن در ترتیب مصحف موجود و نود و ششمین سوره به ترتیب نزول است. سی و یک آیه، 240 واژه و 1054 حرف دارد.
                    این سوره از آن رو"انسان" خوانده شده که در آغاز آن از خلقت انسان سخن رفته است. اسم های دیگری که بر آن اطلاق کرده اند عبارتست از: هل اتی علی الانسان، هل اتی، دهر، امشاج و ابرار.
                    در مسئله مکان نزول سوره، میان علما اختلاف نظر است. بعضی آن را در شمار سوره های مدنی و برخی آن را از جمله سوره های مکی دانسته اند و گروهی قائل به تفصیل شده و می گویند بخشی از آن در مدینه و قسمت دیگر در مکه نازل شده است. علامه طباطبایی می گوید:این سوره به شهادت سیاقی که دارد، همه و یا حداقل 12 آیه نخست آن در مدینه نازل گشته است.
                    در آغاز این سوره سخن از آفرینش انسان و مجهز نمودن او به نیروی شنوایی و بینایی و هدایت وی به صراط مستقیم است. آنگاه انسان ها را به دو گروه شاکر و کفور تقسیم می کند و پاداش گروه اول و جزای دسته دوم را ذکر می فرماید. پس از آن به بیان اعمال ابرار، وصف ثواب آنان نزد خدا و نزول قرآن از جانب خدا می پردازد و آنگاه پیامبر خود را به صبر، یاد خدا و عبادت در شب امر می کند.
                    سوره، با بیان این نکته که قرآن تذکره و پندی است برای همه مردم و با فراخواندن به ایمان و عمل بدانچه در قرآنست، ختم می شود.
                    مفسران شیعه و اهل سنت گفته اند که مراد از ابرار مذکور در آیه، که به نذر خود وفا می کنند و افطار خود را در سه شب متوالی به مسکین، یتیم و اسیر می بخشند، حضرت علی (ع) حضرت زهرا(س) و حسنین – علیهما السلام – هستند.




                    دانلود تلاوت آیات 1 تا 28 سوره الانسان با صدای محمد عبدالوهاب الطنطاوي


                    آیات 27 تا 29 از سوره ی مبارک الفتح با صوتی بسیار زیبا توسط استاد ابراهيم شعشاعي تلاوت می شه و به همه توصیه می کنم که دانلود کنند و لذت ببرند.

                    روزانه چند ساعت یا دقیقه برای مطالعه آیه های زندگی از کتاب آسمانی دین اسلام وقت کنار میگذارید ؟ آیا میدانید خواندن ترجمه­ای که همراه فهم ظاهری قرآن است بسیار ارزشمند است، چرا که قرآن کتاب الهی است برای فهمیدن و استفاده و عمل نمودن .
                    "زندگی اسلامی" در این وبلاگ بار ها اهمیت تامل در آیات در کنار روخوانی کلام خدا را گوشزد کرده است . بدون تقکر در معارف ارائه شده در متون این معجزه پیامبر (ص) , بکار بردن الگوها , درس های عبرت و شیوه های زندگی قران کریم دشوار بنظر میرسد . اگر فکر میکنید با متن عربی قران کریم مشکل دارید در برنامه ریزی خود زمانی را برای این مهم در نظر بگیرید و توانایی خود را در خواندن افزایش دهید .تا زمانی که خواندن قرآن به زبان عربی برایتان دشوار است، می­توانید ترجمه فارسی آیات را بخوانید و به این طریق از معارف قرآن بهره­مند شوید. اما برای اینکه از ثواب تلاوت قرآن هم محروم نشوید، پیشنهاد می­کنیم سوره هایی از قرآن که معمول مسلمانان با آنها آشنایند، مانند حمد، توحید، کوثر، آیت الکرسی و... را بخوانید تا از این ثواب هم بهره مند شوید.

                    امروز فرصت بیشتری پیدا کردم تا علاوه بر مطالعه و تلاوت چند ایه کمی از هم لحن خوش قاریان مصری در قرائت قرآن کریم بهره مند بشم . حیف بود شما رو هم در این لذت سهیم ندونم .

                    تلاوتی که پس از قرائت خودم گوش بخشی از سوره های مبارک نحل و اسراء بود . با صدای شحات محمد انور .
                    سوره نحل آیه 125 تا128 - سوره الإسراء آیه 1 تا 17
                    شما هم دانلود کنید و از این تلاوت زیبا لذت ببرید . برای گوش دادن و زمزمه همزمان نیاز به نرم افزار real player دارید
                    تابستان رسید و مجداا بحثی بنام " اوقات فراغت " داغ شد . تا کنون فکر کردید اوقات فراغت به چه معناست ؟
                    فراغت از کار , فراغت از علم , فراغت از تفریح , فراغت از خانواده , فراغت از مطالعه یا .... .
                    به نظرم اصولا برای صحبت کردن در این زمینه باید ابتدا جوابی برای سوال اولم یافت . با توجه به نوع برنامه ریزی ها در این ایام اولین نکته ای که به ذهن ما خطور میکند فرافت از تحصیل است . چرا که بیشتر برنامه ریزی ما در این ایام برای کودکان و نوجوانان است .
                    بنظرم دید ما به اوقات فراعت در این قشر کمی باید محتاطانه تر و دقیق تر باشد .در زمانه كنونی مفهوم اوقات فراغت و چگونگی گذراندن آن برای نسل های مختلف تغییر كرده است. البته به مرور زمان این فرآیند ها کمی بهبود یافته و جهت دهی بهتری نسبت به گدشته داشته اما بد نیست کمی در مورد آن صحبت کنیم .
                    نکته مهمی که میخواهم در این مطلب بیشتر از هر عنوان دیگری درباره ان صحبت کنم درباره اهمیت برنامه ریزی برای اوقات فراغت برای تمام سنین در این ایام است .
                    در اینصورت موضوع کمی حاد تر میشود . اگر در این ایام تمام توجه خود را به کودکان و بعضا تنها تفریح و سرگرمی انان کنیم مشکلات عدیده ای در انتظار اینده نوجوان ما خواهد بود . در ایران مطالعه کتاب، روزنامه و مجلات آن قدر کم است که می توان به کلی انکارش کرد همین یک موضوع جای بحث بسیاری دارد . در دوران تحصیل اغلب نسبت به مطالعه آزاد فرزندان سخت گیری نمیکنیم تا مبادا به تحصیل انها لطمه وارد شود . یکی از بهترین برنامه ریزی ها در این ایام لزوم فرهنگ سازی کتابخوانی برای فرزندان است .برای فرهنگ سازی در این زمینه در خانواده راه حل هایی را پیشنهاد میکنم :
                    - بگذارید فرزندتان ببیند که شما می خوانید
                    -درباره ی مطالب مورد علاقه ی خود در خانواده صحبت کنید
                    - در خانه مطالب خواندنی داشته باشید
                    - مجلات کودکان را مشترک شوید این کار به اجتماعی شدن و بروز بودن فرزندانتان کمک خواهد کرد .
                    -زمینه ای ایجاد کنید تا نوجوانتان به موضوعی کنجکاو شده و به سوی مطالعه برود .
                    - محیط مناسبی برای خواندن فراهم کنید
                    - تفاوت های بین بچه ها را به رسمیت بشناسید و نظر خود را در مطالعه اجبار نکنید.

                    برخی از والدین در این میان تنها راه کار را در ثبت نام فرزندان در کلاس های گوناگون میابند ! اینکه «اساساً آیا این کار لزومی دارد یا نه؟» و «چند ساعتی که در روز وقف این کلاس ها می شود، آیا برای فرد مفید است یا نه؟» سؤال هایی هستند که کمتر کسی به آنها فکر می کند.
                    عده ای از كارشناسان جهت گیری اوقات فراغت به یك مدت زمان محدود در تابستان را اشتباه دانسته و بر این اعتقادند كه اوقات فراغت و نحوه سپری كردن آن فقط به این فصل محدود نمی‌شود. به نظر من اهمیت به این موضوع در دراز مدت تاثیر بسزایی بر فرهنگ عمومی آن جامعه خواهد داشت .
                    مدیریت زمان را از یاد نبریم ! در مدیریت اوقات فراغت به اموری که در گذشته کمتر به انها توجه نموده ایم بیشتر اهمیت دهیم . ورزش , مطالعه و... تنها قسمتی از این برنامه ریزی ما خواهد بود ...

                    روزانه خیلی از افراد رو میبینم که با مشغول کردن خودشون به امور روزمره از یک اصل مهم در زندگی دور افتادند و اون "خلوت های دو نفری " ای است که باید با هم داشته باشند . بله , زن و شوهر نباید در برنامه ریزی روزانه خود برای همسر خود وقتی نگنجانند .

                    شما که از فردای خودتون خبر ندارید چرا این لحظات زیبای حاضر رو براحتی از دست میدید ؟ا گذشت زمان و با افزایش سن ،مسئولیت ها نیز افزوده می شود پس به امید فردا نباشید تا حرفی را که در دلتان مدتهاست احتکار کرده ایده ،بیان کنید ...


                    یکی از مهمترین مزایای خلوت های دو نفری زن وشوهر پی بردن به برخی دغدغه هایی است که معمولا در سایر لحظات فرصتی برای بیان آن در زمان مناسب نداشته اند . دیگر اینکه این خلوت ها بهترین ابزار برای بیان یک رابطه حقیقی و وجود عشق و علاقه و تکیه گاه در بین همسران است .


                    توصیه من به مردان اینست که تلاش كنید هیچ وقت كار و خستگى ناشى از كار را با خودتان به منزل نیاورید. وقتتان را تنگ و خودتان را خسته نشان ندهید. همسرتان را در انتهای لیست اولویت هایتان نگذارید . چون آنوقت ممکن است تحت تاثیر بی توجهی شما او به طور کامل شما را از لیستش پاک کند!


                    اگر فکر میکنید برای خانم ها پیشنهادی نخواهم داشت در اشتباهید : بد نیست بدانیم یک خانم مسلمان واقعی در مقابل شوهر خود با حالت افسرده و اخمو حاضر نمیشود .او را در موقع ورود به خانه با لبخند و شاد وخندان استقبال میکند . پس از آمدن شوهر خود به خانه كارهای خود را حتی الامكان كنار میگذارد ودر حضور او نشسته و با سخنان خوشایند و با محبت با او گرم میگیرد .

                    امروز فرصتی پیش امد تا نگاهی دیگر به کتاب "وسائل الشیعه " شیخ حر عاملی، بیندازم . از آنجایی که ذهنیت اخیرم در مطالعاتم موضوع خانواده و ... اینها بود این شد کمی جهت جستجو را به همین سمت هدایت کردم . جلدی که قسمت هایی از اون را مطالعه کردم جلد 14 و کمی هم جلد 15 این کتاب ارزشمند بود .
                    3 مورد حدیث بیشتر نظرم رو جلب کرد که احساس میکنم بیشتر مورد نیاز هستند تا هم سن و سال های جوانم به اونها توجه کنند .این 3 مورد عبارتند از :

                    قال النبّی (ص): اِنّما المَراةُ لُعبةٌ مَن اتّخذها فلا یُضبها(وسایل الشیعه جلد 14 ص 119)
                    پیامبر گرامی فرمود: زن لعبت است، هر کسی زن گرفت او را ضایع نگرداند. ( لعب به معنی دلبر و معشوق )

                    قال النبّی (ص): من تزوج امراة لمالها وکله الله الیه، و من تزوجها لجمالها رای فیها ما یکره، و من تزوجها لدینها جمع الله له ذلک.(وسائل الشیعه، ج 14، ص 31)
                    هر که با زنی به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند او را به مال وی واگذار می‏کند، و هر که با او به خاطر جمال و زیبائی‏اش ازدواج نماید، در او چیزی را که خوشایند او نیست، خواهد دید، و هر که با وی به خاطر دینش ازدواج کند، خداوند تمامی این مزایا را برای او جمع می‏کند.

                    قال امیرالمؤمنین علی علیه السلام:لا تغالوا بمهور النساء فتکون عداوة.(وسائل الشیعه، ج 15، ص 11)
                    مهریه زنها را سنگین نگیرید که موجب کدورت و دشمنی گردد.

                    دقت کنیم که زوج ها برای آرامش بخشی به یکدیگر در وهله اول باید نیازهای یکدیگر را بشناسند و سعی بر ارضای نیازهای یکدیگر کنند.محبت به همسر و احترام به او را از یاد نبریم ...

                    مطمئنا شما درباره فوائد یک ازدواج سالم و برپایه مفاهیم زیبای اسلام و نیز رهنمود های کتاب اسمانی مان در خصوص اخلاق زندگی اندیشیده اید . بار ها در این وبلاگ از مزایای اجتماعی آن صحبت کرده ام که مطمئنا اولین کسی که از انها بهره مند میشود خود فرد در خانواده است .زمانی كه در جامعه درصد افرادی كه در یك ازدواج سالم هستند ، بیشتر شود، مزایای بیشماری نیز به همراه آن به اجتماع وارد می‌شود. بد نیست اشاره ای کنم به آیه شریف "وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ " (سوره روم ایه 21)


                    «و از نشانه‏هاى او اينكه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد و ميانتان دوستى و رحمت نهاد آرى در اين [نعمت] براى مردمى كه مى‏انديشند قطعا نشانه‏هايى است»

                    بنظرم موارد زیر از نمونه‌های فوائد اجتماعی ازدواج سالم می‌باشد:

                    1. کاهش بیماری های روانی و فشار های روحی که تاثیر زیادی در روابط اجتماعی شهروندان دارد.

                    2. دارا بودن شهروندان سالم از نظر احساسی.
                    3. بالا رفتن درصد افراد تحصیلكرده .
                    4. كاهش خشونت‌های خانوادگی.
                    5. كاهش آمار جرم و جنایت.
                    6. كاهش بارداری در در سنین نوجوانی .
                    7. كاهش میزان ارتكاب به جرم در جوانان و نوجوانان .
                    8. کاهش میزان مهاجرت .
                    9. افزایش ارزش دارایی‌های افراد.
                    10. كاهش نیاز به خدمات مشاوره خانوادگی.

                    البته اینها موارد معدودی از مزیت های اجتماعی یک ازدواج سالم است . نکته مهم دیگری هم وحود دارد که در ابتدا اشاره کوتاهی به ان داشتم و آن "استمرار" این ازدواج سالم بر پایه اصول اخلاق در اسلام است . از این موضوع در نوشته دیگر , بیشتر صحبت خواهم کرد .

                    این عنوان کتابی است که جدیداً در حوزه ی "جامعه شناسی سلامت" منتشر شده و حاوی مطالب جالبی پیرامون نقش رسانه ها در شکل دادن به رفتارها، نگرش و ارزشهای افراد در ارتباط با سلامت و روابط شان با عوامل بهداشتی در جوامع. «سلامت رسانه‌اي و زندگي روزمره»، «اشكال بهداشت رسانه‌اي»، «توليد ناراستي»، «خطر، ترس و ناامني»، «آدم‌هاي بد و غيرعادي»، «قربانيان بي‌گناه»، «قهرمانان حرفه‌اي»، «قهرمانان معمولي» و «مردان واقعي، زنان واقعي» از فصل‌هاي اين كتابند.
                    نویسنده، Clive Seale (كلايو سيل ) در پیش گفتار، هدف از کتاب را "در کنار هم قراردادن رشته ی مطالعات رسانه ای و جامعه شناسی سلامت "ذکر کرده است.
                    در فصل "سلامت رسانه ای و زندگی روزمره" می خوانیم: "در سراسر مراحل زندگی، ما با منابع متعدد اطلاعات در مورد مطالب بهداشتی برخورد می کنیم که بیشتر آنها رسانه هایی از قبیل تلویزیون، فیلم، رادیو، روزنامه، و مجله اند، که پس زمینه ی ثابت زندگی ما را تشکیل می دهند و حاوی پیام های متعدد تلویحی یا صریح در مورد سلامت و بهداشت اند. یک نقطه ی آغاز برای این کتاب بیان این حقیقت است که پیام های بهداشتی در رسانه های گروهی پر طرفدار دارای تاثیر فراوان اند و منبع مهمی در زندگی معاصر محسوب می شوند و البته منابع تخصصی موجود در کتاب ها و اینترنت و منابع متداول تر مانند توصیه های بهداشتی تخصصی یا عامیانه نیز به آنها اضافه می شوند. اما ارائه ی رسانه ای مطالب بهداشتی، چون تحت تاثیر عوامل تعیین کننده متعددی قرار دارد، خنثی و بی طرفانه نیست. ..."(ص 2).
                    در بخشی دیگر که احتمالاً به گوش جامعه شناس ها آشنا تر است می خوانیم: "می توانیم ابتدا از روایت گیدنز Giddens در مورد شرایط پیش روی ما در اواخر دنیای مدرن - که او آنها را با سازمان اجتماعی پیش از دوران مدرن مقایسه میکند- استفاده کنیم. این استدلال می گوید که این روزها ما دیگر یک حس قوی تعلق به جامعه ی محلی، که در آن جایگاه خویشاوندی و سلسله مراتب اجتماعی تعیین می شود، نداریم؛ جایی که احساس وظیفه و تعهد مبتنی بر احترام به قدرت و سنت است؛ جایی که تعامل در آن چهره به چهره و سفر به سرزمین های دور غیر معمول است؛ و جایی که جهان با دقت تمام به "ما" و "آنها" تقسیم شده است با دشمنانی که نفرت از آنها خطری ندارد. ما باید جایگاه خودمان را در این جهان پیدا کنیم. ...ما نگاهی روز به روز جهانی تر نسبت به نوع بشر داریم. با آگاهی از این که در یک سطح ما بخشی از یک "نژاد بشر" جهانی هستیم که در زیر ویژگی های ظاهری رنگ پوست، زبان و فرهنگ متفاوت، "همانند ما" هستند. بدین ترتیب، نوع بشر به یک "ما" تبدیل می شود، رو در روی مشکلات و فرصت ها در جایی که "دیگرانی" وجود ندارند. فضایلی چون تحمل و احترام به تفاوت بخشی از اخلاق رسمی می شوند. در کنار آن، انحصار حکومتی، ابزارهای اعمال خشونت به وسیله ی جنگ، یا نظام های جزائی قرار می گیرد، به نحوی که اقدام های بین فردی خشونت آمیز برای حل منازعات طرد می شوند و جای آن ها را حل مسئله از راه گفت و گو می گیرد. کار الیاس Elias در مورد فرایند متمدن سازی، با مطرح ساختن آرام سازی پیشرونده ی جامعه ی مدنی، به خوبی در این نفطه با تحلیل گیدنز پیوند می خورد" (ص 22).
                    "پزشکی، به عنوان یک نظام خبره که ما در لحظات سرنوشت ساز به آن روی می آوریم، این روزها باید برای ایجاد اعتماد تلاش بیشتری بکند. اقتدار پزشکی دیگر مانند گذشته نیست و نمایندگان این نظام شاید برای تعدیل رفتار و ظاهر خود به منظور جلب حمایت مشتریان محتاج تلاش جدی تری باشند. ... به اعتقاد گیدنز،اعتماد مستلزم گشودن دریچه ی روح فرد به روی دیگری است" و فلسفه ی "بیمار محوری" دقیفاً به همین شیوه شکل گرفته است" (ص 23).
                    کتاب رسانه و سلامتی، نوشته ی کلایو سیل، ترجمه ی ناصر بلیغ، تهران: دفتر پژوهش های رادیو،1387
                    نيكوترين همسر از نگاه قرآن قرآن از همسر خوب و نيكو به خير تعبير كرده است. خير به معناي چيزي است كه گرايش و رغبت همگاني بدان وجود دارد. به اين معنا كه همسر خوب كسي است كه از نظر همگان مورد تاييد و توجه است و هر كسي آرزو دارد داراي چنين همسري باشد. زيرا ملاك هاي انساني را چنان فراهم آورده كه هر كسي به طور طبيعي آن را مي ستايد و مي پسندد. از نظر زيبايي، انساني طبيعي و در حد اعتدال كامل است و نقص وعيبي در ظاهر وي نيست. از نظر بينشي و نگرشي و اخلاق فردي و رفتار اجتماعي نيز در مسير تكاملي انسان قرار دارد و اصول و مباني فطري را در خود بروز و ظهور داده است. نمونه هاي عيني آن را قرآن در آسيه (س) و مريم دختر عمران(س) در ميان زنان و حضرت ابراهيم(ع) و ديگر پيامبران(ع) در ميان مردان مطرح مي كند. در اين ميان پيامبر اكرم(ص) الگوي برتر در ميان مردان است . در آيات و سوره هاي چندي به الگوي ديگري به عنوان خانواده برتر و نمونه اشاره شده است كه از هر نظر در كمال بينشي و نگرشي و رفتاري هستند.
                    قرآن زندگي خانوادگي را بهترين و كامل ترين نوع زندگي برمي شمارد و آن را براساس فطرت و غريزه طبيعي انسان مي داند و هرگونه زندگي در بيرون از چارچوب زندگي خانوادگي را زندگي ناقص و معيوب قلمداد مي كند، زيرا در تحليل قرآني از همان آغاز آفرينش مرد، جفت و زوجي براي همسري وي از نفس و جانش آفريده شده كه افزون بر نيازهاي روحي و رواني و جنسي، زمينه تكامل و كمال يك ديگر را فراهم مي آورند.
                    زن و مرد در زندگي دنيوي خويش موجوداتي وابسته به يكديگر هستند و مرد به عنوان قوام و ستون زن و همسر خويش شناخته مي شود كه بدان تكيه كرده به كمال خويش مي رسد. بر اين اساس قرآن همسر خوب و نيكو و زندگي خانوادگي را خير مي شمارد. (نساء آيه 19) و در آيه 221 سوره بقره همسران مؤمن را به عنوان خير برتر از هر همسر ديگر مي شمارد؛ زيرا زن مؤمن به جهت ايمان و رفتارهاي برخاسته از آن مي تواند مرد را به كمال خويش برساند
                    قرآن با شناخت مساله علاقه ها و گرايش هاي بشر به زيبايي خواهی اشاره مي كند كه زيبايي هر چند ملاك و معياري مهم در انتخاب همسر است ولي نبايد زندگي خود را تحت الشعاع آن قرار داد . از وي خواسته شده كه هرگاه ميان دو شخص زيباي مومن و زيباروي شگفت انگيز غيرمومن قرار گرفت، زيباروي مومن را برگزيند.
                    قرآن براي همسري كه بتوان وي را خير و نيكو دانست معيارهايي را بيان مي كند. يكي از مهم ترين اين معيارها غير از حسن و زيبارويي (بقره آيه 221 و احزاب آيه 52) ايمان به خدا (بقره آيه 221 و تحريم آيه 5) است؛
                    معيار ديگري كه قرآن در همسران به عنوان خير مطرح مي كند اطاعت از فرمان هاي خداوند است. (تحريم آيه 5) همسري كه مطيع فرمان هاي الهي است در حقيقت كاري برخلاف اصول اخلاقي و هنجاري انجام نمي دهد و در مسير تكاملي حركت مي كند.
                    اينكه فاطمه (س) چگونه در جامعه حضور داشته باشد؟ چگونه در برابر امور و حوادث موضع مى‏گيرد؟ چگونه زندگى را سر كند؟ برخوردش با مردم چگونه باشد؟ خود شامل سرى مباحثى است كه فاطمه (س) درس عملى آن را از مادر آموخته و از تعاليم و تذكرات و ارشادهاى پدر در آن سود جسته است. اصولاً شيوه او در حضور در عرصه اجتماعى موجد راه و روش نوين و درس‏آموز براى جامعه انسانى و بويژه زنان است .او در جنبه‏هاى اجتماعى از پدر دروس بسيارى آموخت مثل درس اخلاق، درس رفتار اجتماعى، درس مساوات و مواسات و از آن مهمتر درس ايثار، درس وظيفه‏مندى در برابر افتادگان و محرومان، درس كمك به اسراء، به ايتام به مسكينان، درس يتيم‏دارى و سرپرستى و كفالت آنان، درس خوشرفتارى با بردگان و زيردستان، درس خدمت به مردم، حتى به بهاى قبول رنج براى خويشتن و...فضه بعنوان خادمه‏اى در خانه او مشغول كار شد. رسول خدا (ص) فرمود دخترم آيا مى‏دانى كه وظيفه خانم خدمتكار چيست. خدمتكار هم انسانى مثل ديگران است، رنج مى‏برد، خسته مى‏شود، ادراك دارد، لذت و غير لذت مى‏فهمد وجود از چوب و سنگ ساخته نشده و... فاطمه (س) پرسيد پس در آنصورت تكليف من در برابر او چيست؟ پيامبر فرمود تكليف اين است كه كارهاى خانه را در ميان او و خود عادلانه قسمت كنى... و فاطمه (س) تا پايان عمر اين چنين كرد .او با اينكه عهده‏دار امور خانه بود، و با اينكه به تربيت فرزندان مى‏پرداخت و كانونى آنچنان گرم و متعهد را مسؤلانه مديريت مى‏كرد از مشاركت اجتماعى خود را دور نداشت و رسول خدا (ص) براى او برنامه و تكليفى معين كرد كه او د رآن شركت كند. از جمله امر هدايت زنان، و حل و رفع مسائل و مشكلات آنها، شركت در مراسم بيعت زنان با پيامبر، حتى حضور در برنامه مباهله با نصاراى نجران كه قرآن به آن اشاره دارد. ( آيه 61 سوره آل عمران)
                    در اهتمام به امور مسلمين فاطمه (س)مسلمانى است كه اصل را در زندگى به اين قرار داده است كه براى مردم خدمتى انجام گيرد.هم چنين اين بينش قرآنى براى او وجود دارد كه امت اسلامى بهترين هستند از آن بابت كه براى مردم آفريده شده‏اند (كنتم خير امة اخرجت للناس) (آيه 110 - آل عمران)
                    در رفع دردمندى‏ها او از كسانى است كه مردم را بر خود مقدم مى‏دارد. گدائى در درد و گرسنگى مى‏نالد غذاى خود را به او مى‏دهد. برهنه‏اى از بيجامگى شكوه دار د و فاطمه (س) با عطايش شكوه او را فرو مى‏خواباند. كودكى يتيم را به نزد او مى‏آورند كه بعلت نداشتن پدر، كوكان او را به بازى نمى‏گيرند (چون در آن روزگار اين تصور غلط شايع بود كه يتيمان افرادى آفت زده‏اند، و همگامى و هم قدمى با آنها سبب سرايت بدبختى خواهد شد) فاطمه (س) او را مى‏شويد و بر سر و مويش به رسم آن روز روغن مى‏مالد، لباس نو بر تن او مى‏پوشاند و او را به پيامبر بر مى‏گرداند. (السيرة النبويه)دلش به اين خوش است كه اين كودك در ميان ديگر كودكان مى‏تواند وارد شود، و با لباس نو و با انتساب به پيامبر مى‏تواند سر و گردن افرازد و خود را شادمان نشان دهد.اوامين امت و راز دار وقايعى است كه براى او اتفاق افتاده آن را وسيله‏اى براى تازه كردن درد ديگران قرار نمى‏دهد و حتى درد خود را از على (ع) مخفى مى‏دارد. و هم اگر رازى از ديگران بشنود سعى دارد آن را حفظ كند و آبروى كسى را به خطر نيندازد او در اصلاح امور مردم، در رفع مشكل چنان است كه حتى دنيا را جاى آرامش و سكون نمى‏شناسد و در احقاق حق و ابطال باطل نرمش و انعطافى را نمى‏پذيرد مگر آنكه پاى مكتب و مذهب در ميان باشد.
                    رسول خدا(ص) مى فرمايد:
                    دختران باكره مانند ميوه هاى روى درختانند اگر بموقع چيده نشوند, اشعه آفتاب آنها را فاسد مى كند و وزش باد آنها را پراكنده مى سازد; همچنين دختران وقتى به حد بلوغ رسيدند و مانند زنان, در خويشتن تمايل جنسى احساس كردند, دارويى جز ازدواج ندارند و اگر همسر نگيرند, از فساد ايمن نيستند, چرا كه بشرند و بشر از خطا و لغزش مصون نيست.))
                    در اين حديث, حضرت(ص) تشبيه بسيار لطيف و دقيقى فرموده است. همانطور كه ميوه نه در زمانى كه كال و نارس است, بايد چيده شود و نه زمانى كه بپوسد و فاسد شود, دخترى كه نتواند شوهر را درك كند و از وظايف همسردارى عاجز باشد و نتواند قبول مسووليت كند, ميوه كال و نارسى است كه هنوز بايد روى درخت (خانه پدر) بماند تا گذشت زمان او را رسيده و شيرين كند و باز اگر دخترى نشاط و طراوت جوانى را از دست بدهد و ازدواج نكند, در حقيقت همان ميوه روى درخت مانده اى است كه هر چه بيشتر بماند بر افسردگى و پژمردگيش افزوده مى شود.
                    خانم ... از اهواز براى ما مى نويسد:
                    ((هفده ساله بودم. كاردانى, هنرمندى و مديريت من زبانزد همه بود. پس از برگشتن از مدرسه و انجام تكاليف خود به كمك مادرم مى شتافتم ... نزديك به پايان دوره متوسطه بودم كه خواستگارانى به منزل ما رفت و آمد مى كردند, اما همه آنها با يك پاسخ روبرو مى شدند: ((نه, دختر ما هنوز كم سن است, ما آمادگى نداريم و ...)) چند سالى همينطور گذشت تا اينكه برادرم شهيد شد, شهادت او آنچنان پدر و مادرم را داغدار كرد كه از آينده من غافل شدند. سن من بالا رفته و اضطراب و افسردگيهايم افزايش يافته است, آينده ام نامعلوم است; اكنون كه 27 سال دارم, كمتر كسى به خواستگاريم مىآيد, احساس مى كنم كه نياز به پشتوانه روحى و همسرى دارم كه به او محبت كنم و از او محبت ببينم ... از شما مى خواهم به پدران و مادران سفارش كنيد تا نيازهاى روحى ـ روانى فرزندانشان را دريابند و از سختگيريها و پندارهاى نادرست پرهيز كنند.))
                    همه والدین در تربیت فرزندان خود به دنبال برترین راهکارها هستند تا بتوانند در فضایی معنوی فرزندانشان را به قرار گرفتن در مسیر صحیح زندگی یاری نمایند. توجه به اين که نهادهايي همچون آموزش و پرورش و رسانه هاي جمعي قابل اعتماد تلقي مي شوند، برخي از پدران و مادران اين مسئوليت سنگين خود را فراموش کرده اند. به عبارت ديگر، نه فرصتي براي تربيت فرزندان وجود دارد، نه علم آن؛ و نه اهميتي که والدين را وادارد تا بيشتر از غذاي شب و لباس فرزندانشان، به فکر تربيت فکري و معنوي فرزندانشان باشند. کودکان در کنار دوستان، در کوچه ها، در مقابل تلويزيون ها و مونيتورها بدون داشتن معلمي معنوي به بلوغ مي رسند و والدين در تعجب اند که چرا رفتار کودکانشان اين قدر متفاوت با آنهاست؛ آنان هنوز مشکل را درنيافته اند. اين مشکل به دليل فراموشي اصلي ترين وظيفه پدري يا مادري - يعني تربيت معنوي فرزندان - است. تقويت و تکامل شخصيت فرزندان و کنترل و تنزيه آنها از هرگونه عيب و نقص ممکن، سنگين ترين مسئوليتي است که بر دوش والدين است. ما به مي دانيم که تمامي انسان ها با سرشت و فطرتي پاک متولد مي شوند، که زندگي اسلامي بر آن استوار است. بعدها به واسطه والدين است که کسي مسيحي، يهودي يا زرتشتي مي شود. تعليم و تربيت اسلامي به مسئوليت سنگين پدر تأکيد کرده است و عميقاً اين موضوع را مورد توجه قرار داده، به نحوي که طبق نظر آيين اسلامي اگر پدر خانواده در پرورش فرزندان مراقبت کمتري داشته و سهل انگاري کند، گناهکار خواهد بود. از پيامبر اکرم (ص) نقل شده است: «اين گناه کافي است که گناهکار افراد مورد علاقه اش را از دست بدهد.» براساس روايتي پيامبر اسلام (ص) فرمودند: خداوند از هر چوپاني راجع به گله اش سؤال خواهد کرد که آيا از آنها به خوبي مراقبت کرده است، يا اين که آنها را به حال خود رها کرده است. خداوند از پدرها هم در ارتباط با اهل خانواده اش سؤال خواهد کرد. پيامبر (ص) فرمودند فرزندانتان را گرامي بداريد و براي تعالي ايشان در تربيتشان جد و جهد کنيد. اينها نمونه هايي هستند که نشان مي دهند شريعت و قانون الهي به تعليم و تربيت کودکان اهميت بيشتري مي دهد. قانون اسلام به پدرها حکم مي کند که به معنويات فرزندانشان اهميت بيشتري بدهند و در تهيه لوازم زندگي آنها بکوشند، تا فرزندانشان رشد متعادلي داشته باشند. پدر بايد فرزندانش را با کتاب خدا و روش زندگي پيامبر بزرگوار تعليم دهد، تا اين که باغ فطرت آنها گل دهد و به بار بنشيند و سايه بگستراند. والدين با غفلت از کودکانشان بهانه مي آورند که جامعه باعث بـَد بار آمدن آنها شده است. ما در قرآن مجيد ، امثال و حکم ، تعليمات و بالاخره چراغي داريم که روشنايي مي دهد. خداوند بزرگ در کتاب آسماني خود فرموده است: «اي مؤمنان خود و خانواده تان را از آتشي حفظ کنيد که هيزم هاي آن مردم و سنگ ها هستند.» (سوره 66، آيه 7) يعني به آنها ياد دهيد چه چيز مي تواند آنها را از اين آتش در امان نگه دارد. شيخ ابوحامد غزالي اين آيه را چنين تفسير کرده است: «قطع نظر از اين که چگونه مراقبت پدر، فرزندانش را از آتش اين دنيا حفظ مي کند، مراقبت او در خصوص رهايي از آتش دنياي آخرت بايد در اولويت قرار گيرد. اين مراقبت بايد در تربيت و تعليم فرزندان به بهترين روش صورت پذيرد و همچنين در دور نگهداشتن آنها از دوستان بد بيشتر باشد.» کودکان مسلماني که در کشورهاي غيراسلامي زندگي مي کنند، نياز بيشتري به محيط آموزشي فرهنگي دارند، محيطي که مباني فهم، درک و تعليم مذهب را بيشتر از کشورهاي مسلمان براي کودکان فراهم آورد و شديداً پايبند آن باشد. محيط سالم، محيطي است که زندگي روزمره کودک را با تعليمات درستي از اسلام در بر مي گيرد؛ اين محيط ايده آل، متفاوت از محيط فعلي است که جامعه اين کشورها به وجود آورده است، جامعه اي که نه تنها اساساً به کودک کمکي نمي کند، بلکه کودک به خاطر چيزهايي که در مدارس و همچنين از طريق وسايل ارتباط جمعي ناسالم ياد مي گيرد، اثرات منفي و مخربي دريافت مي دارد. در خصوص اين موضوع آنچه تعجب آور است، غفلت تعدادي از خانواده هاي مسلمان از فرزندانشان است، آنها فرزندان خود را به جريان هاي آلوده کفر مي سپارند تا آنها را به گونه اي که خوشايندشان است تربيت کنند و وقتي کودکان بزرگ شدند، ارتباط برقرار کردن با آنها، نصيحت کردن آنها و هدايت آنها به سوي اخلاقيات دينشان، فوق العاده مشکل مي شود و آنچه تعجب آور است اين است که والدين با ناديده گرفتن، غفلت و بي توجهي نسبت به رفتار فرزندانشان در زمان کودکي بهانه مي آورند، که جامعه باعث «شر» بار آمدن فرزندانشان شده است. بنابراين خانواده در کنترل عواملي که بر رفتار کودکان تأثير منفي مي گذارد، مسئوليت بسيار سنگيني دارد. خانواده همچنين وظيفه دارد که کودک را به سويي راهنمايي کند که درک و فهم او را از مذهبش تضمين کند. به همين نحو بايد با مشکلات زيادي که معلول اين عوامل هستند، دست و پنجه نرم کند. مهمترين راه پيشگيري از رفتار بد و ناشايست، اين است که در ضمن برآوردن نيازهاي عاطفي عقلاني و جسماني او، از کودک در خانه مراقبت کنيم. ارضاي اين نيازها به کودک کمک مي کند با ديگران رفتار خوبي داشته باشد و او را از برخي وسايل ارتباط جمعي دور نگاه مي دارد و از تأثيرات منفي آن حفظ خواهد کرد
                    در بیشتر جمع ها صحبت معمولا از نفر سومی است که در آن جمع حضور ندارد.عادتی ناپسند که در روزمرگی های ما برای خودش جایی دارد ....
                    دیر به دیر این آیه از قرآن کریم به یادمان می افتد..چرا؟؟؟
                    آيا کسي از ميان شما دوست دارد که گوشت مردار برادرش را بخورد؟/ سوره حجرات، آيه 12
                    باورش دشوار است، اما امي شانون روان شناس مي گويد: «بيشتر تحقيقاتي که روان شناسان در زمينه ي غيبت انجام داده اند، نشان مي دهد که رايج ترين علت غيبت، بيکاري، سر رفتن حوصله و تلاش براي رفع خستگي ناشي از آن است.» يعني خيلي از ما غيبت مي کنيم فقط به اين دليل ساده که حوصله مان سر رفته است. امي شانون البته بر اين نکته تأکيد مي کند که آدم هاي اهل غيبت، دو دسته اند: يک دسته، آن هايي که ندانسته غيبت مي کنند و دسته ي ديگر، آن هايي که دانسته و هدفمند به غيبت کردن مشغول مي شوند. آدم هاي دسته ي اول، معمولاً همان هايي هستند که غيبت مي کنند چون حوصله شان سررفته و... اما آدم هاي دسته دوم، بنا به تعبير امي شانون، روان شناسي پيچيده اي دارند: «وقتي از دست خودمان و آن چه هستيم، رضايت نداريم، گاهي سعي مي کنيم اشخاص ديگري را هم پيدا کنيم که بدتر از ماجلوه کنند.اين طوري، ديگر ما ته جدول نيستيم و حداقل يکي مانده به آخريم. غيبت، اين فرصت را به ما مي دهد که شخص مورد نظر را در ذهن ديگران، تا مي شود به ته جدول بفرستيم.» اما دکتر فرانک مک آندرو معتقد است براي غيبت کردن، هزار و يک علت وجود دارد و بعضي از اين علت ها اصلاً بيمارگونه نيستند: «مثلاً وقتي در جمعي نشسته ايم و کسي شروع به غيبت از ديگران مي کند، ما هم ممکن است به حکم اين که «خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو» وارد بحث شويم. اساساً آدميزاد دوست دارد که بخشي از يک جمع و عضوي از يک تيم به حساب بيايد. خيلي از آدم ها همين طوري، احساس مهم بودن مي کنند. به علاوه، وقتي اعضاي يک جمع، اطلاعات وسوسه کننده اي را با هم به اشتراک مي گذارند، احساس صميميت در بين اعضاي گروه، افزايش مي يابد. غيبت کردن از ديگران، اين فرصت را به ما مي دهد که براي دقايقي هم که شده، خودمان را به کانون توجهات تبديل کنيم. اين احساس «قرار داشتن در کانون توجهات» براي اکثر آدم ها لذت بخش است.» البته دکتر فرانک مک آندروهم در نتيجه گيري نهايي اش تأکيد مي کند که: هيچ کدام از اين حرفها دليل موجهي براي غيبت کردن نيستند و غيبت، بدون ترديد، نشانه ي بارزي از ضعف شخصيتي محسوب مي شود. اين خصلت از آن خصلت هايي است که همه ي نظام هاي اخلاقي، چه ديني و چه غيرديني، آن را نکوهش مي کنند.» اما استيون را برتز، نويسنده و روان شناس، اعتقاد دارد که حسادت، شايع ترين علتي است که باعث مي شود آدم ها به غيبت کردن (والبته غيبت هاي دانسته)بپردازند:«اگر به خاطر محبوبيت، قيافه ي ظاهري، موقعيت مالي، پرستيژ اجتماعي و امثال اين ها به کسي حسادت بورزيم، غيبت، وسيله ي خوبي براي مخدوش کردن چهره ي آن شخص خواهد بود. يا اگر کسي بر حقمان بدي کرده باشد، مثلاً پولمان را خورده باشد يا در جمع، ضايعمان کرده باشد و... مي شود از غيبت به عنوان سلاحي براي تخريب شخصيت او و انتقام گيري شخصي استفاده کنيم. متأسفانه خيلي از ما اين کار را مي کنيم.» روان شناسان از غيبت به عنوان يک «خشونت ارتباطي» ياد مي کنند و آن را نوعي قلدري و زور گيري کلامي مي دانند. فرانک آندرو مي گويد: «ما با غيبت کردن سعي مي کنيم احترام، آبرو، محبوبيت و يا روابط اجتماعي افراد را از آن ها سلب کنيم. به علاوه، غيبت نوعي سعي در جهت حذف فرد غيبت شونده از جمع آشنا است.» امي شانون نيز اعتقاد دارد که: «وقتي ما غيبت مي کنيم، در حقيقت، داريم از اعتمادي که شخص غيبت شونده به ما داشته است، سوءاستفاده مي کنيم. مثلاً ما را به حريم زندگي خصوصي اش وارد کرده و يک حرف خصوصي را با ما در ميان گذاشته، اما ما داريم در غياب او بخش هايي منفي از اين رابطه ي خصوصي را براي ديگران بازگو مي کنيم. واضح ترين تفسير غيبت، اين است که غيبت کننده، شايسته ي اعتماد نيست. اين را هرفرد شنونده اي، اگر عاقل باشد، خيلي زود مي فهمد.» به نظر امي شانون، حتي اگر گفتن يک چيز خصوصي از زندگي ديگران، از نظر خودمان، بار منفي نداشته باشد، باز هم حق نداريم بخشي از زندگي خصوصي شخص را در حضور ديگران و در غياب خودش مطرح کنيم. او مي گويد: «خصوصي، خصوصي است. چه به نظر شما مهم باشد، چه نباشد.» استيون رابرتز نيز بر اين باور است که شنونده ي غيبت در واقع به شخصيت خودش توهين مي کند: «اگر اجازه بدهيد شخصي در حضور شما از شخص ديگري بد گويي بکند، در حقيقت، اجازه داده ايد که او براي شما تصميم بگيرد. چرا که به هرحال، وقتي حرف هاي او تمام شود، ذهنيت شما تا حدي نسبت به فرد غيبت شونده تغيير پيدا مي کند. اين يعني، شخص غيبت کننده در برقراري رابطه و تنظيم سطح رابطه تان با شخص غيبت شونده، به جاي شما تصميم گرفته است. اگر او اشتباه کرده باشد - که شخصيتاً همين انتظار مي رود - شما هم به اشتباه مي افتيد.» دکتر فرانک مک آندرومي مي گويد: «وقتي پشت سر شخصي بدگويي مي کنيم، در حقيقت، داريم آبرويش را مي بريم. از بين بردن آبروي افراد، آن هم در شرايطي که خودشان حضور ندارند تا از آبرويشان دفاع کنند، درست مثل اين است که آن ها را بکشيم. البته غيبت، تيشه به ريشه ي سه نفر مي زند. گوينده ي غيبت که به غيبت شونده اجازه نمي دهد تا از خودش دفاع کند، در واقع، دست به ترور شخصيت خودش مي زند. شنونده ي غيبت هم که خيلي راحت مي تواند بگويد: نه، من نمي خواهم چنين حرف هايي را بشنوم و... و نمي گويد. پس او هم ضعف شخصيت اش را آشکار مي کند. پس گوينده و شنونده ي غيبت، پيش از غيبت شونده مي ميرند.»در حديثي از امام صادق عليه السلام درباره ي تعريف غيبت مي خوانيم:«غيبت، آن است که درباره ي برادر مسلمان ات چيزي بگويي که خداوند، آن را بر او مستور داشته است. اما فاسقي که تظاهر به فسق کند، نه حرمتي دارد و نه غيبتي.» روايات متعدد به خوبي نشان مي دهد که اگر شخصي گناه کند و مستور باشد، غيبت او جايز نيست و غيبت شخص متظاهر به فسق نيز فقط در خصوص آن عملي که تظاهر به آن کند، جايز است، نه نسبت به تمام اعمالش. آموزه هاي ديني توصيه مي کنند کسي که مي خواهد از غيبت توبه کند، بايد از هر دو جهت، تسويه حساب نمايد. اول، براي اداي حق الله، طبق قاعده ي عمومي ساير گناهان، توبه کند و دوم، براي اداي حق الناس، از غيبت شونده حلاليت بطلبد. اگر هم دسترسي به غيبت شونده برايش ميسر نباشد، بايد براي او و گناهانش استغفار کند.
                    منبع: مجله همشهري جوان شماره 43
                    مطرح كردن اين بحث از آن جهت است كه در برخي سخنان كوته نظران و فاقدانديشه آزاد كه ترجيح مي دهند از اسلاف خود پيروي كنند، تهمت هاي ناروا كه حاكي از حقد و كينه توزي ديرينه است يافت مي شود لذا ضرورت دفع تهمت ايجاب نمود تا اندكي درنگ كرده، موضع امتي بزرگ را كه گناهي نداشته جز تمسك به ولاي خاندان نبوت، روشن سازيم آري گناهي جز عمل به وصيت پيامبر و اجابت قرآن كريم[1] نداشته‌اند!.
                    برخي ناآگاهان به شيعه نسبت داده اند كه مصحفي خاص خود دارند و آن را «المصحف الشيعي» مي نامند![2] در حالي كه شيعه خود در طول حيات خويش چنين موضوعي را نشنيده است گروهي از محققان متاخر در برابر اين ادعا شديدااعتراض كرده اند[3]، كه مهم ترين آنان گلدزيهر است او علاقه خاص شيعه رانسبت به نص رسمي قرآن كه در دست مسلمانان است، تشريح و تاييدمي كند[4] به منظور توضيح بيش تر درباره علاقه شيعه به نص قرآن كنوني، ناگزير از بيان مطالب زير هستيم:
                    هرگاه تاريخ قرآن مجيد و دوره هايي را كه نسلا بعد نسل بر قرآن گذشته بررسي كنيم، در مي يابيم كه نص كنوني قرآن با وضع موجود، اصولا محصول كوشش هاي شيعه است و اينان هستند كه در حفظ و ضبط قرآن تلاش كردند و در تنظيم آن به نحو احسن و شكل گذاري و زيبايي آن، از هيچ اقدامي فروگذاري نكردند درحقيقت، اگر قرآني وجود داشته باشد كه بتوان آن را «مصحف شيعي» ناميد، همين مصحف موجود است و با توجه به نقش ائمه شيعه و قرا و حفاظ و هنرمندان شيعه در طول تاريخ نسبت به مصحف، بايد قرآن را به شيعه منسوب كرد.
                    اميرالمؤمنين (ع) اولين كسي است كه انديشه گردآوري قرآن را، پس ازدرگذشت پيامبر(ص) اظهار كرد و هرچند قرآني را كه وي گردآوري كرد نپذيرفتند، ولي انديشه گردآوري قرآن در همان زمان اثر خود را به جا گذاشت و نسبت به خود قرآن از نظر اصل جمع آوري آن بر دست ديگران اختلافي به وجود نيامد.
                    مصحف هاي مهمي كه در آن زمان و پيش از توحيد مصاحف تهيه شد و قرآن درآن ها جمع آوري گرديد عبارتند از: مصحف هاي عبداللّه بن مسعود، ابي بن كعب، ابوالدردا و مقدادبن اسود همگي اينان به ولاي خاص نسبت به بيت والاي نبوي شناخته شده اند ديگر مصحف ها از اعتبار هم سنگ اين مصاحف نبودند و صحف ابوبكر نيز به صورت كتاب منظم نشده بود.
                    اول كسي كه توحيد مصحف ها را در عهد عثمان مطرح كرد، حذيفه بن اليمان بودچگونگي كار او در بخش هاي پيش گذشت ابي بن كعب تصدي املاي قرآن را موقع استنساخ مصحف ها بر عهده داشت و در اشكالات، نسبت به ضبط كلمات، به اومراجعه مي كردند.
                    شكل گذاري مصحف و نقطه گذاري آن، به دست ابوالاسود الدؤلي و دو شاگرداو نصربن عاصم و يحيي بن يعمر انجام گرفت اولين كسي كه در تحسين كتابت مصحف و زيبايي خط آن اقدام كرد، خالدبن ابي الهياج، از اصحاب علي (ع)بودضبط حركات به شكل كنوني، كار استاد بزرگ خليل بن احمد فراهيدي است اواولين كسي است كه «همزه و تشديد و روم و اشمام» را وضع كرد كه در مباحث گذشته به تفصيل گفته شد تمامي افراد ياد شده از سرشناسان دانش مند شيعه اند.
                    شيعه بود كه اصول قرائت را مورد تحقيق و بررسي قرار داد و قواعد آن را بنيان نهاد و با نهايت امانت و اخلاص، ابتكاراتي در فنون قرائت و تغييراتي در آن به كاربرد.
                    اگر نگوييم شش تن، دست كم چهارتن از قرا سبعه، شيعه بودند، علاوه برآن كه گروهي از ائمه قرا بزرگ از شيعيان به شمار مي آيند از آن جمله اند: ابن مسعود، ابي بن كعب، ابوالدردا، مقداد، ابن عباس، ابوالاسود، علقمه، ابن سائب، سلمي، زربن حبيش، سعيدبن جبير، نصربن عاصم، يحيي بن يعمر، عاصم بن ابي النجود، حمران بن اعين، ابان بن تغلب، اعمش، ابوعمروبن العلا، حمزه، كسائي، ابن عياش، حفص بن سليمان و امثال اينان كه از ائمه بزرگند ودر مناطق و دوره‌هاي مختلف، در راس امر قرائت قرار داشته‌اند.[5]
                    اما قرائت كنوني كه قرائت حفص است، يك قرائت شيعي خالص است، كه آن راحفص كه از اصحاب امام صادق (ع) است[6]، از شيخ خود عاصم روايت كرده است او نيز از بزرگان و معاريف شيعه به شمار مي آمد[7] و قرائت را از شيخ ‌خود، سلمي اخذ كرده است سلمي خود از خواص علي (ع) بود كه مستقيما قرائت را از علي (ع) فرا گرفت [8] و علي آن را از پيامبر(ص) و پيامبر از خداي عزوجل اخذ كرده است.
                    پي نوشتها:
                    [1]. مانند: حديث ثقلين و حديث سفينه و آيه «قل لا اسالكم عليه اجرا الا الموده في القربي» شوري42: 23.
                    [2]. ر ك: القرآن و علومه في مصر، ص 81، تاليف دكتر عبداللّه خورشيد كه اين نسبت را تشريح كرده و با دلايل تاريخي، آن را رد كرده است.
                    [3]. ر ك: مصطفي صادق رافعي تاريخ آداب العرب ج 2، ص 16 ـ 15 مقدمه حيات محمد(ص)، از موير، ص 36 ـ 35 تاريخ المساجد الاثريه، از حسن عبدالوهاب، ص 92 حاشيه فضائل القرآن، ابن كثير، نوشته رشيدرضا، ص 48، شماره 2 و 3.
                    [4]. ر ك: مذاهب التفسير، ص 93، از گلدزيهر.
                    [5]. شرح حال آنان در بحث از «طبقات القرا» ، ج2، التمهيد آمده است.
                    [6]. ر ك: رجال شيخ طوسي، ص 176.
                    [7]. مؤلف نقض الفضائح، او را شيخ ابن شهر آشوب و ابوالفتوح رازي، برشمرده است.
                    [8]. ر ك: صدر، التاسيس، ص 346 قاضي، المجالس ج1، ص 548 ابن قتيبه، او را در زمره اصحاب علي (ع) ودر زمره كساني كه از وي فقه آموخته اند، برشمرده است (المعارف، ص 230) برقي نيز در رجال خود، وي را ازخواص امام مي داند (التاسيس، ص 242).
                    منبع:انديشه قم



                    آنچه پیش رو دارید، مجموعه‌ای است از پندها و نصایح مقام معظم رهبری به زوج‌های جوانی كه توفیق یافته‌اند عقد ازدواج‌شان را با انشاء ایشان متبرك كنند و در آغاز زندگی از سرچشمه فیض و حكمت آن عالم عارف بهره گیرند... ایشان در مقام پدری مهربان، اندیشمندی دورنگر و حكیمی ژرف‌اندیش، قبل و بعد از خواندن خطبه عقد، پندهای آمیخته‌ای از حكمت‌های نظری و عملی را با زبان ساده و صمیمانه به‌سان شربتی در زندگی اهل ایمان برایشان تدارك دیده و حكیمانه كام تشنه آنها را گوارا ساخته است .



                    ازدواج آسمانی
                    پیامبر(ص) به دخترش فرمودند: دخترم حق تعالی در حق علی(ع) هفت خصلت مرا عطا كرده است: او اول كسی است كه با من از قبر بیرون می‌آید، اول كسی است كه با من بر صراط می‌ایستد و خطاب می‌كند به آتش جهنم كه این را بگیر و آن را بگذار، اول كسی است كه با من جامه می‌پوشد، اول كسی است كه با من در جانب راست عرش می‌ایستد، اول كسی است كه با من در بهشت را می‌زند، اول كسی است كه با من در درجات علیین ساكن می‌شود و اول كسی است كه با من از شراب بهشت می‌نوشد. فاطمه‌جان! اگر علی(ع) در دنیا مالی ندارد، در آخرت عظمت و جلال دارد، سینه او مملو از علم الهی است و خداوند عالم، او را به صفت و هیأت حضرت آدم(ع) آفریده است. با دستان بلند خود، دشمنان خدا و دشمنان مرا به قتل می‌رساند و حق تعالی به بركت او دین مرا غالب خواهد كرد و از صلب او دو جوان بهشتی متولد می‌شوند كه عرش الهی آنان را تا قیامت زینت خود قرار می‌دهد. دختر رسول خدا(ص) كه از سخنان پدر سخت در سكوت عمیق فرو رفت، آثار شعف و خشنودی از رخساره‌اش آشكار شد و گفت: «جز علی(ع)، كسی را برای ازدواج اختیار نمی‌كنم!»
                    مهریه كه كسی را خوشبخت نمی‌كند... بلكه روش شرعی، انسان‌ها را خوشبخت می‌كند. محبت هم به این چیزها بستگی ندارد.چـرا اصـرار بـر 14 سكـه
                    اینكه می‌بینید ما گفتیم 14 سكه بیشتر را عقد نمی‌كنیم، نه برای این است كه چهارده سكه بیشتر اشكالی در ازدواج ایجاد می‌كند. خیر. چهارده هزار سكه هم باشد، ازدواج اشكالی ندارد. فرقی ندارد. این برای این است كه آن جنبه معنوی ازدواج، غلبه پیدا كند بر جنبه مادی. مثل یك تجارت و معامله نباشد. داد و ستد مادی نباشد. اگر تشریفات را كم كردید، جنبه معنوی تقویت خواهد شد. مهریه هر چه كمتر باشد، به طبیعت ازدواج نزدیك‌تر است، چون طبیعت ازدواج معامله كه نیست، خرید و فروش كه نیست، اجاره دادن كه نیست، زندگی دو انسان است. این ارتباطی به مسائل مالی ندارد. ولی شارع مقدس یك مهریه‌ای را معین كرده كه باید یك چیزی باشد. اما نباید سنگین باشد. باید عادی باشد جوری باشد كه همه بتوانند انجام دهند. در ازدواج، آنچه كه اتفاق می‌افتد، یك حادثه و پیوند انسانی است، نه یك معامله پولی و مالی، اگرچه یك مالی هم در بین هست در شرع مقدس اسلام، آن مال جنبه نمادین دارد. جنبه رمزی دارد. خرید و فروش و بده بستان نیست.
                    مهرم حلال،جانم خلاص
                    گاهی اوقات مرد آنچنان است كه زن هر چقدر هم مهریه داشته باشد می‌گوید: مهرم حلال، جانم خلاص. هر چقدر كه پول در این طور مسائل كمتر باشد، عنصر مادی بیرون بشود، عنصر انسانی تقویت می‌شود و محبت بیشتر می‌شود. بعضی‌ها خیال می‌كنند مهریه سنگین به حفظ پیوند زناشویی كمك می‌كند. این خطاست. اشتباه است. اگر خدای ناكرده این زن و شوهر نااهل باشند، مهریه سنگین هیچ معجزه‌ای نمی‌تواند بكند. هیچ كس با مهریه بالا خوشبخت نشد. اینهایی كه خیال می‌كنند اگر مهریه نباشد ازدواج دخترشان متزلزل خواهد شد، اینها اشتباه می‌كنند. ازدواج اگر چنانچه با محبت بود، با وضعیت درست بود، بی‌مهریه هم متزلزل نمی‌شود. ولی اگر چنانچه بر مبنای خباثت و زرنگی و كلاهبرداری و فریب و این چیزها بود، مهریه هر چقدر هم كه زیاد باشد، مرد بدجنس زورگو، كاری خواهد كرد كه بتواند از زیر بار این مهریه هم فرار كند. بعضی‌ها می‌گویند ما مهریه را سنگین می‌كنیم برای اینكه مانع طلاق بشویم. این خیلی خطای بزرگی است.
                    هیچ مهریه سنگینی مانع از طلاق نمی‌شود و نشده است. آن چیزی كه مانع طلاق می‌شود، اخلاق و رفتار و رعایت موازین اسـلامی است.چشم و هم‌چشمی و معضل جهیزیه
                    خانواده‌ها روی چشم و هم‌چشمی، جهیزیه را برای خودشان یك معضل می‌كنند. بعد كه این معضل را خودشان به یك نحوی تحمل كردند، تازه نوبت دیگران است كه رنج این معضل را ببرند. برای خاطر اینكه وقتی شما در جهیزیه دخترتان این همه وسایل درست كردید، بعد كسانی كه دیدند، تكلیف آنها چیست؟ این چشم و هم‌چشمی‌ها، آخر به كجا خواهد رسید؟ این همان مشكلاتی است كه درست خواهد شد. اسلام می‌خواهد اینها نباشد.(خطبه عقد 16 خرداد 73)
                    بعضی‌ها سعی می‌كنند كه برای جهیزیه بزنند روی دست همه قوم و خویش‌ها و همسایه‌ها و دوست و آشناها كه این هم اشتباه است... باید نگاه كنید، ببینید كه چه چیزی درست است؟ چه چیزی حق است و آن را انجام بدهید. چه چیزی حق است؟ یك خانواده دو نفره یك وسایلی لازم دارند كه زندگی ساده‌ای داشته باشند. (خطبه عقد سوم آبان 79)
                    روابط پسران و دختران جوان، در كشور ما به عنوان يك معضل اجتماعي مطرح است لذا بر اولياي خانه و مدرسه و به تبع آنها مسئولين فرهنگي و اجتماعي لازم است اين مسئله را به طور علمي بررسي نمايند و از هرگونه تصميم احساسي خودداري كرده و با شناخت كامل آسيب ها، زمينه ها و راهكارهاي علمي و تخصصي با اين انحراف برخورد نمايند. زيرا به حكم "ولا تقف ما ليس لك به علم" (اسراء، 36) بايد از پيروي هر چيزي كه بدان علم نداريم پرهيز كنيم. درهر اعتقاد يا عملي كه تحصيل علم ممكن است، پيروي از غير علم حرام است و زماني اقدام و ارتكاب عملي جايز است كه دليل علمي آن را تجويز نمايد. (1) براي بررسي اين معضل با سؤال هايي روبرو هستيم: 1 - چه نوع روابطي، معضل اجتماعي به شمار مي رود؟ 2 - چه آسيب هايي دراين زمينه جوانان ما را تهديد مي كند؟ 3 - زمينه هاي اين روابط آسيب زا چيست؟ 4 - چه راهكارهايي براي پيشگيري و هدايت صحيح وجود دارد؟ در مقاله حاضر كه از انتخاب شده به اين پرسشها پاسخ داده مي شود كه با هم آن را مي خوانيم. روابط آسيب زا ارتباط و برخورد پسران و دختران، امري اجتناب ناپذير است زيرا بديهي است كه در جامعه، كوچه و خيابان، هنگام خريد و هنگام معاشرت ها و... نمي شود ديوار و حائلي بين دو جنس كشيد. هنگامي كه از روابط دختران و پسران به عنوان معضل اجتماعي و آسيب زا ياد مي شود، منظور روابط پنهاني، غيرعادي و ناپخته اي است كه به دور از هرگونه شناخت كافي بوده و به صورت هيجاني، تخيلات و رؤياهاي غيرواقعي صورت مي گيرد. دختران و پسراني كه به منظور جلب توجه جنس مخالف و با هدف دوست يابي از بين آنان، ساعت ها در خيابان ها و اماكن عمومي از گوشه اي به گوشه ديگر مي روند و بدون اينكه به روشني بدانند به دنبال چه چيزي هستند، وقت و انرژي خود را تلف مي كنند. گاهي اوقات افرادي مانند خود را مي يابند و روابط نامتعادلي برقرار مي كنند، لكن در نهايت با احساس سرخوردگي و بيهودگي و نيز احساس بيزاري از خود به خانه باز مي گردند. تعاليم انسان ساز اسلام، اين نوع روابط را نهي مي كند نه اينكه زنان و دختران را از جامعه طرد نمايد و از هرنوع حضور و فعاليت هاي آنان و برخورد و ارتباط زنان و مردان جلوگيري كند. اسلام حفظ حريم ميان زن و مرد، عفت و حياء را مورد تاكيد قرار مي دهد. قرآن كريم يك نمونه از روابط سالم را بيان مي كند؛ دختران حضرت شعيب براي سيراب كردن گوسفندان صبر كردند تا مردان از سيراب كردن گوسفندانشان فارغ شوند و به كناري بروند. (قصص. 23) و هنگامي كه يكي از دختران شعيب از طرف پدر مأمور شد تا حضرت موسي را به خانه دعوت كند با كمال وقار و حياء با موسي سخن گفت (همان. 25) و حضرت موسي نيز بعداز قبول دعوت به دختر شعيب فرمود: راه را به من نشان بده و خودت پشت سر من بيا. براي اينكه ما دودمان يعقوب به زنان نگاه نمي كنيم. (2) اين الگوي شايسته به ما نشان مي دهد كه مي شود زنان و مردان در جامعه با يكديگر برخورد و تعامل داشته باشند و در عين حال حريم يكديگر، حياء و عفت خود را نيز حفظ كنند. آسيب شناسي الف - آسيب رواني: فقدان حريم ميان زن و مرد وآزادي معاشرت هاي بي بند و بار، هيجان ها و التهاب هاي جنسي را فزوني مي بخشد. غريزه جنسي، غريزه اي نيرومند، عميق و دريا صفت است، هر چه بيشتر اطاعت شود، سركش تر مي گردد؛ همچون آتشي كه هر چه به آن بيشتر خوراك بدهند شعله ورتر مي شود. (3) روح بشر فوق العاده تحريك پذير است، اشتباه است كه گمان كنيم تحريك پذيري روح بشر محدود به حد خاصي است و از آن پس آرام مي گيرد. هيچ مردي ازتصاحب زيبا رويان و هيچ زني از متوجه كردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالاخره دلي از هوس سير نمي شود. از طرفي تقاضاي نامحدود خواه ناخواه انجام نشدني است و هميشه مقرون است با نوعي احساس محروميت، دست نيافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحي و بيماري هاي رواني مي گردد. (4) حال اگر در سطح جامعه، جاذبه هاي جنسي رواج يابد و دختر و پسر روابطي آزاد داشته باشند، جلوه گري هاي موجود در برخورد و حالات دختران موجب جلب توجه پسران شده، انحراف اذهان و آشفتگي فكر و دل آنها را در پي دارد. البته خود دختران نيز ضربه پذير هستند زيرا چه بسيار دختراني كه سبب شوق دست يابي به نشانه هاي مقبول زيبايي و زنانگي به اختلالات رواني دچار مي شوند. (5) از طرف ديگر اگر در كوچه و خيابان، دلبري مرسوم گردد و جلوه گري، هنر دختران محسوب شود و در روابط دختر و پسر تجاذب و دلبندي به ميان آيد، دختراني كه از زيبايي لازم برخوردار نيستند، در فشار و استرس قرار مي گيرند و هميشه احساس كمبود و حقارت مي نمايند و لطمه هاي جدي بر روح و روان آنان وارد مي شود. آفت ديگر اين است كه افراد در اين نوع روابط كه معمولاً ناپايدار بوده و براساس سودجويي است نه تعهد، به شكست در عشق منتهي مي شوند. و در نتيجه روح لطيف و با نشاط آنها گرفتار افسردگي مي شود. ويل دورانت مي گويد: "زني كه عاشق شد و معشوق خود را از دست داد، ممكن است اين گمشده برايش جبران ناپذير باشد. او روح خود را به تصوير خاصي پيوسته است وهر جا برود خاطراتش او را دنبال خواهند كرد. (6) عشق بازي هاي خياباني قبل از ازدواج، آسيب ديگري نيز دارد وآن اين است كه دائماً از فاش شدن روابط گذشته و تاثير آن بر زندگي آينده دچار تشويش خاطر و نگراني هستند و اين نگراني اثر مخربي بر بهداشت رواني انسان مي گذارد. ب - آسيب اجتماعي: آنچه موجب فلج كردن نيروي اجتماعي است، آلوده كردن محيط كار به لذت جويي هاي شهواني است(7) زيرا از طرفي شخصيت و كرامت زن را در حد يك كالا براي كام جويي مردان تنزل مي دهد و امنيت رواني لازم را براي فعاليت اجتماعي او از بين مي برد، و از طرف ديگر مردان، تمركز حواس و دقت كافي را براي كارهاي خود ندارند. هر چه روابط دختر و پسر ضابطه مند تر شود وجامعه از تحريكات شهواني وجلوه گري هاي جنسي دور گردد، اجتماع سالم تر خواهد شد و افراد جامعه بهتر به كار خود رسيدگي كرده، جوانان در محيط كار، درس و دانشگاه راحت تر خواهند بود و به پيشرفت هاي بيشتري خواهند رسيد. ج - آسيب خانوادگي: معاشرت هاي آزاد و بي حد و مرز در برخي خانواده ها، زمينه بي بند و باري پسران و دختران را فراهم ساخته و ازدواج را به صورت يك وظيفه، تكليف و محدوديت در آورده است. تفاوت جامعه اي كه روابط جنسي را به محيط خانوادگي و كادر ازدواج قانوني محدود مي كند با اجتماعي كه روابط آزاد در آن اجازه داده مي شود اين است كه ازدواج در اجتماع اول پايان انتظار و محروميت و در اجتماع دوم، آغاز محروميت و محدوديت است. در سيستم روابط آزاد جنسي، پيمان ازدواج به دوران آزادي دختر و پسر خاتمه مي دهد و آن ها را ملزم مي سازد كه به يكديگر وفادار باشند و در سيستم اسلامي به محروميت و انتظار آنان پايان مي بخشد. (8) اختصاص يافتن استمتاعات و التذاذهاي جنسي به نهان خانه زناشويي و محيط خانواده و در كادر ازدواج، پيوند زن و شوهري را محكم مي سازد و موجب اتصال بيشتر زوجين به يكديگر مي شود. پس آسيب اول، بي رغبتي به ازدواج و تشكيل خانواده است. آسيب ديگر همان است كه ويل دورانت مي گويد: "مرد، نگران و مضطرب است كه مبادا كسي پيش از او زنش را تصرف كرده باشد." (9) پسري كه قبل از ازدواج با افراد زيادي ارتباط داشته است، به هنگام ازدواج به هر دختري كه نظر كند، مي پندارد او نيز با پسرهاي متعددي ارتباط داشته و پاك و عفيف نيست و در نتيجه روح بي اعتمادي و سوء ظن در جامعه ا وج مي گيرد و اين همان چيزي است كه قرآن كريم از آن نهي فرموده است (هجرات. 12) بنابر اين روابط آزاد، زمينه ساز بسياري از سوء ظن ها است. نكته ديگري كه در جوامع آزاد و مختلط، خانواده ها را تهديد مي كند اين است كه زن و مرد، همواره در حال مقايسه اند، مقايسه آنچه دارند با آنچه ندارند وآنچه ريشه خانواده را مي سوزاند اين است كه اين مقايسه ها آتش هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن مي زند. (10) زمينه ها و راهكارها ما در اين قسمت به عوامل ايجاد كننده اين روابط و راههاي پيشگيري آن مي پردازيم و چون هر زمينه، راهكار مخصوص به خود را دارد، براي حفظ پيوستگي و انسجام مطلب در ذيل هر يك از زمينه ها، راهكار آن را نيز ذكر مي كنيم. 1 - نگاه يكي از زمينه هاي ايجاد روابط ناسالم نگاه مسموم است. براي انساني كه حب شهوات براي او زينت داده شده است (آل عمران. 14) يك نگاه كافي است تا او را از خود بي خود كند ومتحول سازد. نگاه، تيري است از تيرهاي شيطان چه بسا نگاهي كه حسرت هاي طولاني را در پي دارد. (11) لذا حضرت علي (ع) مي فرمايد: "ديده ها شكارگاههاي شيطانند". (12) بعضي "نگاه ها"، ويروس "گناه" منتشر مي كنند، پس فاصله چنداني بين نگاه و گناه نيست. كنار هر گناه دو فرمان است: شيطان مي گويد: "چشم بدوز" خداي رحمان مي گويد: "چشم و ديده فرو بند" تنها راهكار آسودگي دل و برچيدن اين زمينه همان است كه قرآن كريم مي فرمايد: مومنان نگاه خود را از نامحرم بگردانند. "قل للمومنين يغضوا من ابصارهم" (نور. 30) و در روايات نيز آمده است كه كسي كه چشم خود را فرو بندد دل را آسوده كند (13) از پشت به زنان نامحرم نگاه نيفكنيد. (14) از رو به رو به زن نامحرم خيره نشويد. (15) و اگر به طور اتفاقي نگاه به نامحرم افتاد چشم را بگردانيد. (16) و بار ديگر نگاه خود را به وي نيفكنيد. (17) حفظ نگاه مخصوص مردان نيست؛ زليخا اسير نگاه شده بود و زنان مصر با ديدن يوسف دست خود را بريدند(يوسف. 31) لذا قرآن كريم به زنان مومن نيز دستور مي دهد كه چشم را از نگاه به مردان اجنبي فرو بندند (نور. 31) لذا هنگامي كه مردي نابينا خدمت رسول خدا (ص) آمد، آن حضرت از همسران خود خواست كه جلسه را ترك كنند و پشت پرده قرار بگيرند. آنان با تعجب گفتند: "وي كور است." حضرت فرمود: "شما كه كور نيستيد و او را مي بينيد" (18) و الگوي زنان عالم حضرت زهرا(س) فرمودند: "خير زن در آن است كه نه او مردي را ببيند و نه مردي او را ببيند". (19) ز دست ديده و دل هر دو فرياد كه هرچه ديده بيند دل كند ياد بسازم خنجري نيشش ز فولاد زنم بر ديده تا دل گردد آزاد(20) 2 - خودآرايي و خودنمايي يكي ديگر از علل گرايش جوانان به جنس مخالف، خودآرايي و خودنمايي است. خودآرايي ناپسند نيست بلكه خودآرايي به قصد خودنمايي در برابر نامحرم ناپسند است زيرا زمينه فساد جوانان است. جوان در اين سن، در برابر هزارها محرك كه قبلا آنها را حس نمي كرد، حساس مي گردد. بعضي از صداها اين حساسيت را بر مي انگيزد... بعضي از حركات اين حساسيت را نيرو مي دهد، بعضي از مناظر در جلب آن بيش از همه مؤثر است، رنگها در فصل عشق، غوغايي برپا مي كند و رنگ سرخ منادي تملك و تصرف است(21) اگر جوان در معرض اين همه محرك هاي قوي قرار بگيرد، درياي شهوت او طوفاني مي شود و "غريزه جنسي، مخصوصا در پسران، تا سر حد وجدان نفوذ كرده و تحريكات شهواني همچون تصادم امواج به ساحل، شروع به مبارزه مي نمايد."(22) قرآن كريم براي برچيدن اين زمينه فساد به زنان مؤمن دستور مي دهد كه در خانه هاي خود بنشينند و مانند زنان جاهليت نخست، خودنمايي نكنند. (احزاب. 33) زينت و آرايش خود را جز آنچه قهرا ظاهر مي شود بر بيگانه آشكار نسازند و بايد سينه و دوش خود را با مقنعه بپوشانند. (نور. 31) منظور از "زينت زنان" مواضع زينت است زيرا اظهار خود زينت از قبيل گوشواره و دست بند حرام نيست، پس مراد از اظهار زينت، اظهار محل آنهاست (23) زنان مؤمن نبايد پاي خويش را به زمين بكوبند تا آنچه از زينتشان كه پنهان است ظاهر شود. (نور. 31) طبيعي است كه جوان جذب مي شود. جواني از انصار رسول خدا(ص) در كوچه هاي مدينه زني را ديد - در آن زمان، زنان مقنعه را پشت گوش مي انداختند - وقتي زن از او گذشت، او را تعقيب كرد و از پشت او را مي نگريست تا داخل كوچه تنگي شد و در آنجا استخوان يا شيشه اي كه در ديوار بود، به صورت مرد برخورد كرده آن را شكافت، همين كه زن از نظرش غايب شد تازه متوجه گرديد كه خون به سينه و لباسش مي ريزد، با خود گفت: نزد رسول خدا مي روم و جريان را به او خبر مي دهم. رسول خدا از او پرسيد چه شده است؟ جوان جريان را عرض كرد. سپس جبرئيل نازل شد و حفظ حجاب و زينت را بر زنان مسلمان واجب نمود تا مردان مسلمان حفظ شوند. (24) 3 - طنازي در سخن يعني زنان در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازك و لطيف كنند، تا دل او را دچار ريبه و خيال هاي شيطاني نموده شهوتش را برانگيزانند و در نتيجه آن مردي كه در دل بيمار است به طمع بيفتد و منظور از بيماري دل نداشتن نيروي ايمان است، آن نيرويي كه آدمي را از ميل به سوي شهوات باز مي دارد. (25) قرآن كريم براي جلوگيري از روابط ناسالم ميان زنان و مردان مي فرمايد: "نازك و نرم با مردان سخن مگوئيد مبادا آنكه دلش بيمار است به طمع افتد بلكه درست و نيكو سخن بگوييد."(احزاب. 32) يعني سخن معمولي و مستقيم بگوييد، سخني كه شرع و عرف اسلامي (نه هر عرفي) آن را بپسندد و آن سخني است كه تنها مدلول خود را برساند، نه اينكه كرشمه و ناز را بر آن اضافه كني، تا شنونده علاوه بر درك مدلول كلام، دچار ريبه هم بشود(26) تاثير كلام به قدري است كه مولاي متقيان از سلام كردن به زنان جوان خودداري مي كند و مي فرمايد: "مي ترسم از اين كه صداي آنها مرا خوش آيد و از اجرم كاسته شود."(27) 4 - تأخير در ازدواج زن و مرد، مكمل نيازهاي روحي و رواني يكديگرند و هر يك بدون ديگري احساس فقر و نياز مي نمايد. زن به دنبال تقديس از جانب مرد و در آرزوي اين است كه تنها ملكه كاخ عشق و محبتش باشد. (28) و به قول ويل دورانت: زن فقط وقتي زنده است كه معشوق باشد و توجه كردن به او مايه حيات اوست. (29) و مرد نيازمند كسي است كه قلبش براي او بتپد و با گرمي نگاه و كلام پرمهرش، او را در مواجهه با ناملايمات زندگي اميد بخشد و خلاصه اينكه "هر يك از ما، در جدايي فقط نيمه اي از انسان است و هميشه نگران آن نيم ديگر است"(30) و اين نگراني به آرامش تبديل نمي شود مگر از طريق آن يگانه راهي كه خداوند متعال ترسيم نموده و آسايش انسان را در آن قرار داده است. (روم. 21) تا زماني كه دختر و پسر جوان اين نياز فطري را از راه ازدواج تأمين نكرده و به آرامش رواني نرسيده باشند در معرض خطر هستند لذا رسول خدا(ص) فرمود: آن كس كه ازدواج كند نيمي از دينش را حفظ كرده است." (31) 5 - بستر اجتماعي يك عامل بسيار مهم در ايجاد چنين روابطي، وجود زمينه اي اجتماعي و گاه پنهان در ميان جوانان است. اگر در جامعه جوان چنين افكاري رايج شود كه داشتن دوست پسر و يا دوست دختر، نشانه قدرت و جاذبه اجتماعي است و يا اين انديشه كه داشتن چنين روابط، نشانه بزرگ شدن است و يا پيداكردن دوست براي يكديگر را بخشي از پيمان دوستي به شمار آورند، روز به روز بر ميزان اين روابط افزوده خواهد شد. براي رهايي از اين زمينه فساد راهكارهايي وجود دارد كه عبارتند از: الف - اصلاح فرهنگ جامعه: اگر چنين افكاري در جامعه رسوخ كرده باشد بر مسئولين فرهنگي جامعه واجب است كه تمام امكانات و تلاش خود را در اصلاح فرهنگ جامعه به كار بگيرند زيرا تا فرهنگسازي درست صورت نگيرد خورده كارها نتيجه مطلوب را به همراه نخواهد داشت. ب - دقت در انتخاب همنشين: بايد راههاي صحيح دوست يابي را آموزش داد تا جوانان با ديد باز و انديشمندانه همنشين و دوست خود را انتخاب نمايند زيرا رسول خدا(ص) مي فرمايند: "دين و منش هر شخصي، متناسب با دوست و همراه است." (32) 6 - مرحله رشد اريكسون سن 12 - 20 سالگي را مرحله احساس هويت در مقابل سردرگمي هويت مي داند و مي گويد مشكل اين دوره خطر آشفتگي نقش به ويژه هويت جنسي و شغلي نوجوان است. در بعضي موارد جواناني كه قادر به رو در رويي با سردرگمي نقش جنسي و شغلي خود نيستند، هويتي منفي را انتخاب مي كنند و به هويت ها و نقش هايي متكي مي شوند كه به صورت نامطلوب ترين و خطرناك ترين اعمال به آنها عرضه شده است(33) كسي كه احساس پيشرفت و رضايت مندي از هويت، شغل و خانواده خود ندارد به رفتارهاي ناهنجار روي مي آورد كه به اين رفتارها "رفتارهاي جايگزين" مي گويند. يكي از اين رفتارهاي جايگزين، برقراري ارتباطهاي ناسالم است. براي پيشگيري از بروز اين مشكل، بايد به نوجوان و جوان در هويت يابي كمك كرد تا بتواند براي خويشتن، تصويري رضايت بخش و اميدآفرين به دست آورد. انسان بايد يك هويت منسجم داشته باشد زيرا هركس براساس ذات و طبيعت خود عملي انجام خواهد داد(اسراء. 84) عمل انسان مترتب بر شاكله او است به اين معنا كه عمل هرچه باشد مناسب با اخلاق آدمي است چنانكه در فارسي گفته اند: "از كوزه همان برون تراود كه در اوست" پس شاكله يا هويت نسبت به عمل، نظير روح جاري در بدن است. (34) بنابراين بر والدين و مسئولين تعليم و تربيت واجب است كه در راه "هويت يا بي جنسي" به جوانان كمك كنند تا تصوير روشني از جنسيت خود و نقش هاي مربوط به آن، برخوردهاي اجتماعي و دوستي دختران و پسران و عشق و امثال آن پيدا كنند. 7 - عدم تقيد خانواده به مسائل ديني جوانان اولين برخوردها و معاشرت هاي ناسالم و مختلط را در خانه تجربه مي كنند. فرهنگ خانواده است كه حد و مرزها را به فرزندان مي آموزد. اگر خانواده ها حدود شرعي را در روابطشان مراعات نكنند، ديگر چه انتظاري از جوانان با آن شرايط روحي و هيجاني مي توان داشت لذا قرآن كريم مي فرمايد: "اي مومنان! خود و خانواده خويش را از آتش دوزخ نگاه داريد."(تحريم. 6) يعني خود و زن و بچه خود را تعليم خير دهيد و ادب نماييد. (35) و در نگهداري خانواده همين بس كه به آنها امر كنيد بدان چه كه خدا امر كرده و نهي كنيد از آنچه خدا نهي كرده است. (36) 8 - بي توجهي به نيازهاي جوانان در خانه جوانان به محبت، برقراري صميميت، تنوع، تفريح و هر چيزي كه شور و نشاط آنان را حفظ كند، نيازمند هستند. اگر والدين اين نيازها را تأمين نكنند، خود آنان دست به كار مي شوند و از آنجا كه معمولا جوانان شتابزده و ناپخته عمل مي كنند، از هر طريقي براي رفع نياز خود اقدام مي كنند. نكته ديگري كه بايد به آن توجه داشت، پرهيز از بيكاري است. خداوند متعال به پيامبر گرامي اسلام(ص) توصيه مي فرمايد: "هنگامي كه از كار مهمي فارغ شدي خود را به كار ديگري مشغول كن"(انشراح. 7) والدين بايد براي اوقات فراغت جوانان خود برنامه داشته باشند. فعاليت هاي اجتماعي، فرهنگي، ورزشي و تفريحي علاوه بر اينكه آنها را از بسياري از فسادها حفظ مي كنند، در رشد ابعاد مختلف جوان موثر است. والدين در برخورد با جوانان بايد طريق اعتدال را پيش بگيرند و از هرگونه افراط، تفريط، برخورد خشك، خشن و انعطاف ناپذير خودداري كنند. و در ضمن نظارت و كنترل نامحسوس بر رفت و آمد و رفتارهاي آنان، شخصيت و حريم خصوصي آنان راحفظ نمايند زيرا اگر شخصيت او از بين برود و عزت و كرامتي نداشته باشد، هيچ اميد خيري در او نيست. (37) و از سرزنش و ملامت نيز پرهيز كنند كه آتش لجاجت را در آنان شعله ورتر مي كند. (38) 9 - رسانه يكي ديگر از عوامل زمينه ساز روابط دختر و پسر رسانه ها اعم از صدا و سيما، نشريات، اينترنت و ماهواره است كه بررسي ميزان تأثير آنها و چگونگي مقابله با آنها به تدوين مقاله اي مستقل نياز دارد.
                    پي نوشت ها
                    1) الميزان، ترجمه موسوي همداني، ج 13، ص 126 - . 127 2) الميزان، ترجمه موسوي همداني، ج 16، ص. 38 3) مرتضي مطهري، مسئله حجاب، ص. 69 4) همان، ص. 72 5) خانم دكتر سعداوي، چهره عريان زن، ص 168؛ ر. ك: مقدمه اي بر روانشناسي زن ص. 110 6) ويل دورانت، لذات فلسفه، ص. 146 7) مرتضي مطهري، مسئله حجاب، ص. 78 8) مرتضي مطهري، مسئله حجاب، ص. 75 9) ويل دورانت، لذات فلسفه، ص. 141 10) حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص. 69 11) وسايل الشيعه، ج 14، ص. 138 12) منتخب ميزان الحكمه، ترجمه شيخي، ج 2، ص 999، حديد. 6129 13) مستدرك الوسائل، ج 14، ص. 271 14) همان، ص. 274 15) الترغيب و الترهيب، ج 3، ص 35، حديث. 6 16) مسند احمد، ج 4، ص. 358 17) بحارالانوار، ج 104، ص. 36 18) مسند احمد، ج 6، ص. 296 19) بحارالانوار، ج 43، ص. 54 20) بابا طاهر عريان. 21) ويل دورانت، لذات فلسفه، ص. 128 22) محمدتقي فلسفي، گفتار فلسفي (جوان) ، ص. 307 23) الميزان، ترجمه موسوي همداني، ج 15، ص. 156 24) كافي، ج 5، ص 521، حديث. 5 25) الميزان، ترجمه موسوي همداني، ج 16، ص. 461 26) الميزان، ترجمه موسوي همداني، ج 16، ص. 461 27) شيخ حر عاملي، آداب معاشرت، ص. 67 28) مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، ص. 148 29) ويل دورانت، لذات فلسفه، ص. 141 30) ابوالقاسم مقيمي حاجي، جوانان و روابط، ص 7، به نقل از لذات فلسفه. 122 31) ميزان الحكمه، ج 4، ص 272، حديث. 7807 32) ميزان الحكمه ، ج 5، ص 297، حديث. 10221 33) روانشناسي رشد (2) ، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، ص. 782 34) الميزان، ترجمه موسوي همداني، ج 13، ص. 262 35) الدر المنثور، ج 6، ص. 244 36) كافي، ج 5، ص. 62 37) شرح غرر و درر، آمدي، ج 1، ص. 394 38) ميزان الحكمه ، ج 8، ص 485، حديث. 17831

                    آنزمان که سر بر سجده گاه بندگی خداوند پاک و متعال می نهیم،در خود چه حسی داریم؟می دانیم که در سایه سار لطف بیکرانش از فرش به عرش می رسیم...

                    همه ما بندگان اوییم و در برابر معبود بی همتای خود خاضعانه سر تسلیم فرود می اوریم.

                    امروز تصمیم گرفتم که با ذکر احادیثی از رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار، کمی به موضوع خضوع و خشوع بپردازم تا با یادآوری این نکات راجع به یکی از زیباترین صفات انسانی کمی بیندیشیم.

                    در منابع شیعه و اهل سنت احادیث فراوانی در مورد تواضع به چشم می‏خورد که بعضی در باره اهمیت تواضع است و بعضی در باره علامت و آثار متواضعان و یا ثمره تواضع و حد و آداب آن می‏باشد.
                    در اهمیت تواضع تعبیرات بسیار جالبی در روایات آمده:
                    1- در حدیثی از رسول خدا(ص) می‏خوانیم: روزی فرمود: «مالی لااری علیکم حلاوة العبادة؟! قالوا و ما حلاوة العبادة؟ قال التواضع!; چه می‏شود که شیرینی عبادت ر در شما نمی‏بینم؟ عرض کردند: شیرینی عبادت چیست؟ فرمود: تواشع است!» (1)
                    ناگفته پیداست‏حقیقت عبادت نهایت‏خضوع در برابر پروردگار است. کسی که شیرینی خضوع و تواضع در برابر خدا را دریابد در برابر خلق خدا نیز متواضع است.
                    2- در حدیث دیگری از امیرمؤمنان(ع) آمده است: «علیک بالتواضع فانه من اعظم العبادة; بر تو باد تواضع که از برترین عبادات است‏». (2)
                    3- از امام حسن عسکری(ع) نقل شده است که فرمود: «التواضع نعمة لایحسد علیها; تواضع نعمتی است که سبب حسادت دیگران نمی‏شود». (3)
                    معمولا هر نعمتی نصیب انسان می‏شود مزاحمت‏های حسودان افزوده می‏گردد و گاه این حسادت چنان فضای زندگی را تنگ می‏کند که زندگی بر صاحب نعمت مشکل می‏شود، ولی تواضع از این قاعده کلی مستثنی است، نعمتی است که حسادت حسودان را برنمی‏انگیزد.
                    این بحث دامنه‏دار را با حدیث دیگری از نبی اکرم(ص) پایان می‏دهیم:
                    4- «یباهی الله تعالی الملائکة بخمسة: بالمجاهدین، والفقراء، والذین یتواضعون لله تعالی، والغنی الذی یعطی الفقراء و لایمن علیهم، و رجل یبکی فی الخلوة من خشیة الله عز و جل; خداوند به پنج دسته از انسانها به فرشتگان مباهات می‏کند: مجاهدان(راه خدا)، فقرا(و نیازمندانی که دین خود را به دنیا نمی‏فروشند) و آنها که به خاطر خدا تواضع می‏کنند و ثروتمندانی که بی منت‏به مستمندان کمک می‏نمایند و کسی که در خلوت از خوف خدا گریه می‏کند!» (4)
                    در باره ثمرات و آثار مثبت تواضع نیز روایات فراوانی از معصومین به ما رسیده است که چند حدیث پر معنی را در ذیل می‏آوریم:
                    در حدیثی از امام امیرالمؤمنین(ع) می‏خوانیم: «ثمرة التواضع المحبة و ثمرة الکبر المسبة!; میوه درخت تواضع محبت است و میوه(شوم) تکبر دشنام و ناسزاگویی مردم است!» (5)
                    در حدیث دیگری از همان حضرت آمده است: «بخفض الجناح تنتظم الامور!; با تواضع و محبت کارها نظم و سامان می‏یابد!» (6)
                    روشن است که نظم جامعه جز در سایه همکاری و همدلی حاصل نمی‏شود و همکاری و همدلی مردم در صورتی ممکن است که شخص مدیر نخواهد خود را بر آنها تحمیل کند و یا فخرفروشی کند و خود را برتر از دیگران قلمداد نماید، همیشه مدیرانی موفق هستند که در عین قاطعیت متواضع و پر محبت‏باشند.
                    در حدیث دیگری از رسول خدا(ص) می‏خوانیم: «التواضع لایزید العبد الا رفعة فتواضعوا یرفعکم الله!; تواضع جز بزرگی بر انسان نمی‏افزاید پس تواضع کنید تا خداوند شما را بلند مقام سازد!». (7)
                    گاه چنین تصور می‏شود که تواضع انسان را کوچک می‏کند در حالی که این یک برداشت‏سطحی و نادرست است، همواره می‏بینیم افراد متواضع در جامعه مورد احترام و دارای عظمت و شخصیت هستند و تواضع بر منزلت آنها می‏افزاید.
                    از احادیث اسلامی استفاده می‏شود که تواضع شرط قبولی عبادات و طاعات است، از جمله در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: «التواضع اصل کل خیر نفیس و مرتبة رفیعة... و من تواضع لله شرفه الله علی کثیر من عباده... و لیس لله عز و جل عبادة یقبلها و یرضیها الا و بابها التواضع، و لایعرف ما فی معنی حقیقة التواضع الا المقربون المستقلین بوحدانیته، قال الله عز و جل و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما...; تواضع ریشه هر کار نیک و با ارزش است و مقام والایی است... و هر کس برای خدا تواضع کند خداوند او را بر بسیاری از بندگانش شرافت می‏بخشد... و هیچ عبادتی برای خدا مورد رضا و قبول نخواهد بود مگر اینکه باب آن تواضع است و حقیقت تواضع را جز مقربانی که مستقل در وحدانیت‏خداوندند درک نمی‏کنند، خداوند عز و جل می‏فرماید: بندگان خداوند رحمان کسانی هستند که در زمین با تواضع راه می‏روند و هنگامی که جاهلان آنها را(با سخنان نامناسب) خطاب کنند، به آنها سلام می‏گویند(و با بی اعتنایی می‏گذرند).» (8)
                    این سخن را با حدیثی که از حضرت مسیح(ع) نقل شده است پایان می‏دهیم. فرمود: «بالتواضع تعمر الحکمة لابالتکبر، کذلک فی السهل ینبت الزرع لا فی الجبل!; به وسیله تواضع، مزرعه علم و دانش آباد می‏شود نه با تکبر، همان گونه که زراعت در زمین نرم و هموار می‏روید نه بر روی کوه!» (9)
                    کوتاه سخن اینکه: تواضع هم در زندگی علمی و فرهنگی انسان اثر می‏گذارد(چرا که افراد متکبر به خاطر تکبرشان از رسیدن به حق محجوبند) و هم در زندگی اجتماعی(چرا که افراد متواضع از محبوبیت فوق‏العاده‏ای در اجتماع بهره می‏گیرند و همه مردم برای آنها احترام خاصی قائلند) و هم در رابطه انسان با خدا مؤثر است چرا که روح عبادت، تواضع و کلید قبولی آن فروتنی است.
                    در مورد نشانه‏های تواضع نیز روایات جالبی در منابع اسلامی وارد شده است، در حدیثی از امام علی بن ابی طالب(ع) می‏خوانیم: «ثلاث هن راس التواضع: ان یبدء بالسلام من لقیه، و یرضی بالدون من شرف المجلس، و یکره الریا و السمعة; سه چیز است که سرآغاز تواضع است: نخست اینکه انسان هر کس را ببیند ابتدا به او سلام کند و در پایین مجلس بنشیند و تظاهر ریا و سمعه را ناخوش دارد.» (10)
                    در بعضی از روایات نشانه‏های دیگری نیز بر آن افزوده شده است، از جمله: ترک «مراء» و «جدال‏» یعنی انسان به خاطر برتری‏جویی با دیگری بحث نکند و دیگر عدم علاقه به اینکه مردم او را بستایند. (11)

                    منابع:

                    1- تنبیه الخواطر(مطابق نقل میزان الحکمه، جلد 4، حدیث 21825); محجة البیضاء، جلد6، صفحه 222.
                    2- بحارالانوار، جلد 72، صفحه‏119، حدیث 5.
                    3- تحف العقول، صفحه‏363.
                    4- مکارم الاخلاق، صفحه 51.
                    5- غررالحکم، 4614 -4613.
                    6- غررالحکم، 4302.
                    7- کنزالعمال،5719.
                    8- بحارالانوار، جلد 72، صفحه 121.
                    9- همان مدرک، جلد 2، صفحه 62.
                    10- کنزالعمال، حدیث‏8506.
                    11- اصول کافی، جلد 2، صفحه 122، حدیث‏6.



                    نويسنده: حسين حيدري

                    ناشر: مرويزبان كتاب: فارسي

                    مروري بر كتاب :


                    صلوات ، بهترين هديه از طرف خداوند براي انسان است .

                    صلوات ، تحفه اي از بهشت است .

                    صلوات ، روح را جلا مي دهد .

                    صلوات ، عطري است كه دهان انسان را خوشبو مي كند .

                    صلوات ، نوري در بهشت است . صلوات ، نور پل صراط است .

                    صلوات ، شفيع انسان است . صلوات ، ذكر الهي است .

                    صلوات ، موجب كمال نماز مي شود .

                    صلوات ، موجب كمال دعا و استجابت آن مي شود .


                    موضوع: روان شناسي - فرهنگ عمومي - كودكان


                    نويسنده: سيد مجتبي موسوي زنجانرودي


                    ناشر: ميثم تمار


                    معرفي کتاب: درباره تربيت، بهويژه تربيت كودك و جوان و نوجوان كتابهاي متنوعي نوشته شده است. علما و دانشمندان زحمات فراواني متحمل شدهاند، تحقيق و تفحص در حد تخصص و در حيطه و حوزه كاري مربيان بيشمار انجام گرفته است. تا انسان هست، نظريه و تئوري مباحث تربيتي نيز پيوسته خواهد بود.جزء جداناپذير حيات علمي انسان است كه به اين امر توجه كند.آيندهي بشريت به تربيت نسلهاي جديد وابسته است، هر ملتي كوشش دارد كه قوام و پايداري جوامع خويش را با پرورش نسل خود استحكام بخشيده و آينده را به آنها بسپارند به نحوي كه نهتنها زحمات گذشتگان نابود و ناديده گرفته نشود، بلكه به محصول زحمات آنها رونق و تكامل بيشتر ببخشند.عصر حاضر با كمال تأسف با اهمالكاريها و بيتوجهيها به تربيت زيربنايي و آغازين كودك مواجه است. قسمتي از دنيا تلاش دارد با تربيت مسموم خود نسل جديد را نابود كند و تربيت آنها را از شعاع وحي دور كرده و به قالب خُرد سودپرست مادي تهي كند. ابزاري از آنها بسازد كه تنها در رشد و تكامل مادي به كار گرفته شود.اين كار خيانتبارترين و خوفناكترين خدمتي است كه به نسل معاصر انجام ميگيرد و اثبات اين مدعا در اين چند سطر نميگنجد. ولي اطلاعات موجود در جريدهها و كتابها اين را ثابت ميكند كه وراي نيازهاي مادي، نسل جديد خواستههاي ديگري نيز دارد و آن تقويت بنيه معنوي و روحي است، و اين حقّ مسلم و خواست فطري و ذاتي آنهاست ولي دنياي جديد تلاش ميكند تا آنان را از رسيدن به اين حق باز دارد.اين مقدار كه از عمر دنيا سپري شده، تا آنجا كه اطلاعات، يعني تاريخ، مكتوبات و ... نشان ميدهد، بشر با اتكاي به انديشه و توانايي صرف خود نتوانسته است در ساختن و پرورش اوليه نسل نوين و شكوفايي فرهنگ بشري و انساني موفق باشد.آنگاه انسانها موفق بودهاند كه دستي از غيب بيرون آمده و به ياري بشر شتافته است. از كتاب آسماني قرآن كه بگذريم ـ كه سالهاست از تحريف و خيانت سالم و مصون مانده است ـ به همين انجيل و تورات تحريفشده توجه كنيم، طرفداران و معتقدان به آنها ـ انجيل و تورات ـ با همان وضع تحريف شده آياتش، با مراجعه به آنها يك آرامش دروني در خود احساس ميكنند، غرب پيشرفته نتوانسته با آن همه تبليغات و جنجال و هياهو اين احساس را از آنها كاملاً دور كند.بايد تأسف خورد و از اينكه پيروان اسلام بخواهند همان كارها و فعاليتهاي اروپاييها را تجربه كنند، در آن ينگه دنيا دختر رئيس بزرگ ملتي در پي مطالعات و تحقيقات اسلامي ميباشد؛ و در اين طرف دنيا فرزندان اسلام ميخواهند به گهوارهي آلوده تمدن غرب بغلتند.بيشك بايد اذعان داشت، اسلام در تمام ابعاد خود در ميان ساير مكاتب، كاملترين و سالمترين و بافرهنگترين و غنيترين مكتب است و براي نسل خود و پيروان خود و فرزندان نوين خويش انديشه كرده است و متضمن است كه اگر پيروانش از همان آغاز طفوليت و پيش از آن با راهنماييهاي مكتب پيش بروند، بهترين و سالمترين نسل و انسانها را تحويل جامعه خواهند داد. بزرگترين همت اسلام در عين بهرهگيري از مواهب طبيعت و دنيا تكامل بخشيدن به بعد روحي و معنوي اوست.لازم به يادآوري است نوشتار حاضر در مقوله تربيت فقط تا هفت سالگي كودك را در بر ميگيرد و سعي شده از منابع اصلي يعني آيات و روايات، كه از زبان مستقيم وحي و پيشوايان معصوم عليهمالسلام است، مطالب بيان شود و كمتر به تفسير و تبيين شخصي پرداخته شود.نوشتاري كه پيش روست ابتدا به صورت سلسله مقالاتي در «مجله راه زندگي» ارائه و به چاپ رسيد، سپس به پيشنهاد مدير محترم انتشارات ميثم تمار قرار شد اين مجموعه به همان شيوه به صورت كتاب تدوين گردد تا مورد استفاده علاقهمندان قرار گيرد. شايسته است از كليه دوستاني كه زمينه چاپ و نشر اين كتاب را فراهم نمودند و زحماتي را متحمل شدهاند، تقدير و تشكر نمايم.