در بیشتر جمع ها صحبت معمولا از نفر سومی است که در آن جمع حضور ندارد.عادتی ناپسند که در روزمرگی های ما برای خودش جایی دارد ....
دیر به دیر این آیه از قرآن کریم به یادمان می افتد..چرا؟؟؟
آيا کسي از ميان شما دوست دارد که گوشت مردار برادرش را بخورد؟/ سوره حجرات، آيه 12
باورش دشوار است، اما امي شانون روان شناس مي گويد: «بيشتر تحقيقاتي که روان شناسان در زمينه ي غيبت انجام داده اند، نشان مي دهد که رايج ترين علت غيبت، بيکاري، سر رفتن حوصله و تلاش براي رفع خستگي ناشي از آن است.» يعني خيلي از ما غيبت مي کنيم فقط به اين دليل ساده که حوصله مان سر رفته است. امي شانون البته بر اين نکته تأکيد مي کند که آدم هاي اهل غيبت، دو دسته اند: يک دسته، آن هايي که ندانسته غيبت مي کنند و دسته ي ديگر، آن هايي که دانسته و هدفمند به غيبت کردن مشغول مي شوند. آدم هاي دسته ي اول، معمولاً همان هايي هستند که غيبت مي کنند چون حوصله شان سررفته و... اما آدم هاي دسته دوم، بنا به تعبير امي شانون، روان شناسي پيچيده اي دارند: «وقتي از دست خودمان و آن چه هستيم، رضايت نداريم، گاهي سعي مي کنيم اشخاص ديگري را هم پيدا کنيم که بدتر از ماجلوه کنند.اين طوري، ديگر ما ته جدول نيستيم و حداقل يکي مانده به آخريم. غيبت، اين فرصت را به ما مي دهد که شخص مورد نظر را در ذهن ديگران، تا مي شود به ته جدول بفرستيم.» اما دکتر فرانک مک آندرو معتقد است براي غيبت کردن، هزار و يک علت وجود دارد و بعضي از اين علت ها اصلاً بيمارگونه نيستند: «مثلاً وقتي در جمعي نشسته ايم و کسي شروع به غيبت از ديگران مي کند، ما هم ممکن است به حکم اين که «خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو» وارد بحث شويم. اساساً آدميزاد دوست دارد که بخشي از يک جمع و عضوي از يک تيم به حساب بيايد. خيلي از آدم ها همين طوري، احساس مهم بودن مي کنند. به علاوه، وقتي اعضاي يک جمع، اطلاعات وسوسه کننده اي را با هم به اشتراک مي گذارند، احساس صميميت در بين اعضاي گروه، افزايش مي يابد. غيبت کردن از ديگران، اين فرصت را به ما مي دهد که براي دقايقي هم که شده، خودمان را به کانون توجهات تبديل کنيم. اين احساس «قرار داشتن در کانون توجهات» براي اکثر آدم ها لذت بخش است.» البته دکتر فرانک مک آندروهم در نتيجه گيري نهايي اش تأکيد مي کند که: هيچ کدام از اين حرفها دليل موجهي براي غيبت کردن نيستند و غيبت، بدون ترديد، نشانه ي بارزي از ضعف شخصيتي محسوب مي شود. اين خصلت از آن خصلت هايي است که همه ي نظام هاي اخلاقي، چه ديني و چه غيرديني، آن را نکوهش مي کنند.» اما استيون را برتز، نويسنده و روان شناس، اعتقاد دارد که حسادت، شايع ترين علتي است که باعث مي شود آدم ها به غيبت کردن (والبته غيبت هاي دانسته)بپردازند:«اگر به خاطر محبوبيت، قيافه ي ظاهري، موقعيت مالي، پرستيژ اجتماعي و امثال اين ها به کسي حسادت بورزيم، غيبت، وسيله ي خوبي براي مخدوش کردن چهره ي آن شخص خواهد بود. يا اگر کسي بر حقمان بدي کرده باشد، مثلاً پولمان را خورده باشد يا در جمع، ضايعمان کرده باشد و... مي شود از غيبت به عنوان سلاحي براي تخريب شخصيت او و انتقام گيري شخصي استفاده کنيم. متأسفانه خيلي از ما اين کار را مي کنيم.» روان شناسان از غيبت به عنوان يک «خشونت ارتباطي» ياد مي کنند و آن را نوعي قلدري و زور گيري کلامي مي دانند. فرانک آندرو مي گويد: «ما با غيبت کردن سعي مي کنيم احترام، آبرو، محبوبيت و يا روابط اجتماعي افراد را از آن ها سلب کنيم. به علاوه، غيبت نوعي سعي در جهت حذف فرد غيبت شونده از جمع آشنا است.» امي شانون نيز اعتقاد دارد که: «وقتي ما غيبت مي کنيم، در حقيقت، داريم از اعتمادي که شخص غيبت شونده به ما داشته است، سوءاستفاده مي کنيم. مثلاً ما را به حريم زندگي خصوصي اش وارد کرده و يک حرف خصوصي را با ما در ميان گذاشته، اما ما داريم در غياب او بخش هايي منفي از اين رابطه ي خصوصي را براي ديگران بازگو مي کنيم. واضح ترين تفسير غيبت، اين است که غيبت کننده، شايسته ي اعتماد نيست. اين را هرفرد شنونده اي، اگر عاقل باشد، خيلي زود مي فهمد.» به نظر امي شانون، حتي اگر گفتن يک چيز خصوصي از زندگي ديگران، از نظر خودمان، بار منفي نداشته باشد، باز هم حق نداريم بخشي از زندگي خصوصي شخص را در حضور ديگران و در غياب خودش مطرح کنيم. او مي گويد: «خصوصي، خصوصي است. چه به نظر شما مهم باشد، چه نباشد.» استيون رابرتز نيز بر اين باور است که شنونده ي غيبت در واقع به شخصيت خودش توهين مي کند: «اگر اجازه بدهيد شخصي در حضور شما از شخص ديگري بد گويي بکند، در حقيقت، اجازه داده ايد که او براي شما تصميم بگيرد. چرا که به هرحال، وقتي حرف هاي او تمام شود، ذهنيت شما تا حدي نسبت به فرد غيبت شونده تغيير پيدا مي کند. اين يعني، شخص غيبت کننده در برقراري رابطه و تنظيم سطح رابطه تان با شخص غيبت شونده، به جاي شما تصميم گرفته است. اگر او اشتباه کرده باشد - که شخصيتاً همين انتظار مي رود - شما هم به اشتباه مي افتيد.» دکتر فرانک مک آندرومي مي گويد: «وقتي پشت سر شخصي بدگويي مي کنيم، در حقيقت، داريم آبرويش را مي بريم. از بين بردن آبروي افراد، آن هم در شرايطي که خودشان حضور ندارند تا از آبرويشان دفاع کنند، درست مثل اين است که آن ها را بکشيم. البته غيبت، تيشه به ريشه ي سه نفر مي زند. گوينده ي غيبت که به غيبت شونده اجازه نمي دهد تا از خودش دفاع کند، در واقع، دست به ترور شخصيت خودش مي زند. شنونده ي غيبت هم که خيلي راحت مي تواند بگويد: نه، من نمي خواهم چنين حرف هايي را بشنوم و... و نمي گويد. پس او هم ضعف شخصيت اش را آشکار مي کند. پس گوينده و شنونده ي غيبت، پيش از غيبت شونده مي ميرند.»در حديثي از امام صادق عليه السلام درباره ي تعريف غيبت مي خوانيم:«غيبت، آن است که درباره ي برادر مسلمان ات چيزي بگويي که خداوند، آن را بر او مستور داشته است. اما فاسقي که تظاهر به فسق کند، نه حرمتي دارد و نه غيبتي.» روايات متعدد به خوبي نشان مي دهد که اگر شخصي گناه کند و مستور باشد، غيبت او جايز نيست و غيبت شخص متظاهر به فسق نيز فقط در خصوص آن عملي که تظاهر به آن کند، جايز است، نه نسبت به تمام اعمالش. آموزه هاي ديني توصيه مي کنند کسي که مي خواهد از غيبت توبه کند، بايد از هر دو جهت، تسويه حساب نمايد. اول، براي اداي حق الله، طبق قاعده ي عمومي ساير گناهان، توبه کند و دوم، براي اداي حق الناس، از غيبت شونده حلاليت بطلبد. اگر هم دسترسي به غيبت شونده برايش ميسر نباشد، بايد براي او و گناهانش استغفار کند.
منبع: مجله همشهري جوان شماره 43

Comments (0)